فیک : ددی مافیایی من
فیک : ددی مافیایی من
پارت : ۱۰
کوک ویو :
برایه همین سریع سمته تهیونگ و جیمین دویدم
کوک : هیونگاااا
جیا داره فرار میکنه
تهیونگ و جیمین : چـ چی؟
تهیونگ : از کجا داشت میرفت؟
( با دست به اونجایی که جیا داشت میدوید اشاره کردم)
کوک : او.. اونجا هیونگ
تهیونگ ویو :
وقتی که کوک گفت جیا داشت فرار میکرد اینقدر عصبانی شدم که اگه یه ادمه زنده رو جلوم میزاشتن میکشتمش
و سمته همونجایی که کوک گفت دویدم که دیدم داره سمته یه کوچه داره میره سریع سمتش دویدم که دوید و رفت سمته کوچه
جیا ویو :
اخیشششششش ازاد شدم داشتم با خیاله راحت داخله خیابون قدم میزدم که احساس کردم کسی داره میاد دنبالم پشته سرمو نگاه کردم که دیدم تهیونگه
وایییییییی قبرم کندست
سریع به سمته کوچه ای که نزدیکش بودم رفتم که دیدم کوچه بن بسته
واییییییی الان چه گوهی بخورم؟
اخه خاک تو سرت چرا فرار کردی میخواستم از کوچه برم بیرون که دیدم تهیونگ وارده کوچه شد و گفت
تهیونگ : اوووو جوجه کوچولو میبینم کوچه ای که واردش شدی بن بسته
تهیونگ : هه به سادگی گوره خودتو کندی
( اینو گفت و به جیمین و کوک که تازه اومده بودن و داشتن نفس نفس میزدن نگاه کرد و بهشون گفت)
تهیونگ : کوک جیمین این خانم کوچولورو ببرین عمارت و داخله همون اتاقی که خودتون میدونید بزاریدش
کوک : ا، اما هیونگ
تهیونگ : کوک هیچی نگو همین الان ببرش عمارت ( داد)
کوک : اوفففففف باشه
( کوک اینو گفت اومد سمتم دستمو گرفت و برد داخله ماشین)
کوک : جیا این چه کاری بود که کردی؟
جیمین : قراره خیلی درد بکشی پس اماده باشــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پارت : ۱۰
کوک ویو :
برایه همین سریع سمته تهیونگ و جیمین دویدم
کوک : هیونگاااا
جیا داره فرار میکنه
تهیونگ و جیمین : چـ چی؟
تهیونگ : از کجا داشت میرفت؟
( با دست به اونجایی که جیا داشت میدوید اشاره کردم)
کوک : او.. اونجا هیونگ
تهیونگ ویو :
وقتی که کوک گفت جیا داشت فرار میکرد اینقدر عصبانی شدم که اگه یه ادمه زنده رو جلوم میزاشتن میکشتمش
و سمته همونجایی که کوک گفت دویدم که دیدم داره سمته یه کوچه داره میره سریع سمتش دویدم که دوید و رفت سمته کوچه
جیا ویو :
اخیشششششش ازاد شدم داشتم با خیاله راحت داخله خیابون قدم میزدم که احساس کردم کسی داره میاد دنبالم پشته سرمو نگاه کردم که دیدم تهیونگه
وایییییییی قبرم کندست
سریع به سمته کوچه ای که نزدیکش بودم رفتم که دیدم کوچه بن بسته
واییییییی الان چه گوهی بخورم؟
اخه خاک تو سرت چرا فرار کردی میخواستم از کوچه برم بیرون که دیدم تهیونگ وارده کوچه شد و گفت
تهیونگ : اوووو جوجه کوچولو میبینم کوچه ای که واردش شدی بن بسته
تهیونگ : هه به سادگی گوره خودتو کندی
( اینو گفت و به جیمین و کوک که تازه اومده بودن و داشتن نفس نفس میزدن نگاه کرد و بهشون گفت)
تهیونگ : کوک جیمین این خانم کوچولورو ببرین عمارت و داخله همون اتاقی که خودتون میدونید بزاریدش
کوک : ا، اما هیونگ
تهیونگ : کوک هیچی نگو همین الان ببرش عمارت ( داد)
کوک : اوفففففف باشه
( کوک اینو گفت اومد سمتم دستمو گرفت و برد داخله ماشین)
کوک : جیا این چه کاری بود که کردی؟
جیمین : قراره خیلی درد بکشی پس اماده باشــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۹.۰k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.