Season✨️2 Nightmare of Love💖✨️
Part 81
سویون:هیییییی
سیسو: بانوی من....بانوی منننن
سویون: چیه؟
سیسو: عالیجناب اینجا هستن
سویون عالیجناب؟
سیسو: بله بانوی من
سویون سریع با یونگی به طرف بیرون رفتیم که قامت جیمین جلوی در نمایان شد
سویون: شاهزاده
جیمین: چطوری مکله شیطون من
سویون: خوبم سرورم شما چطورید
جیمین: با دیدن شما حالم خیلی خوبه
یونگی: بسه دیگه اه اه اه حالم به هم خورد
جیمین: شما هم زبون دراز شدی فرمانده مین
یونگی: بودم سرورم..
جیمین: الحق که خواهر و برادر هستید
یونگی: سرورم شما کجا و اینجا کجا راه گم کردید؟
جیمین: باید برای دیدن همسرم راه گم کنم؟ یا از شما اجازه بگیرم
یونگی: خیر سرورم آخه شما تقریبا هیچ وقت به اینجا نمیومدید
جیمین: چون دلیلی نداشتم که بیام ولی الان دلیل زندگیم اینجاست( نگاه به سویون)
سویون: سرورم ( خجالت)
یونگی: کافیه...بفرمایید داخل
جیمین: نه کار دارم از اینجا رد میشدم گفتم یه سر هم به ملکه شیطونم بزنم
یونگی:آهان دیدی راه گم کردی؟
سویون: عه اوپا با سرورمون خودمونی حرف نزن
جیمین: میبینی ملکه شعور نداره
یونگی:😐
سویون: سرورم نمیآید تو ؟
جیمین: خیر بانو بعد به دیدن شما میام( چشمک)
سویون: چشم سرورم
جیمین: توی بی عقل هم آماده شو بریم؟
یونگی: همین دیگه اگه عقل داشتم که با تو دوست نمیشدم پارک جیمین
جیمین: واقعا که خیلی هم دلت بخواد
....
ادامه دارد....
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.