Season Nightmare of Love
Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️
Part 80
سویون ویو
از حرفم خنده ای طولانی مدتی زد خنده لسه ایش که کم کسی اونو دیده بود کلان کم کسی میتونست لبخند زدن یونگی رو ببینه اون آدم سرد وخشن و خشکی بود که چشمای خاصی داشت و هر کس توی چشماش نگاه میکرد ترس کل بدنش رو میگرفت اون جنگ جوی بسیار ماهری بود و کل کشور ازش میترسیدن جز من که با اون همه ابهتش بهش میگفتم پیشی...و اونم هیچی نمیگفت...تنها کسی که توی این خونه از دیدنش خوشحال میشدم یونگی بود و الان قرار بود خونه رو ترک کنم ولی خیلی بهتر بود چون یونگی همیشه کنار جیمین بود...پس من همیشه میتونستم ببینمش و این خیلی خوشحالم میکرد
یونگی: الحق که خواهر خودمی
دوتایی زدیم زیر خنده
یونگی: به چی فکر میکردی؟
سویون: من؟
یونگی: آری
سویون: آهان...اون...به تو
یونگی: به من؟
سویون: اهوم...به این که اگه یه وقت نباشی چه اتفاقی برام میوفته
یونگی: جیمین که هست
سویون: اهوم ولی کسی نمیتونه جای پیشی منو بگیره
یونگی: یااا سویونا تو قصر به من نگی پیشی ها!!!!....
سویون: چرا؟...
یونگی: یه کمی فکر کن من با این همه ابهتم با این چشمام که همیشه برای تو مهربونه و با این هیکل و همچین مقامی که همه ازش میترسن...یکی میاد وسط میگه پیشی...خوب اون وقت مسخرم میکنن
سویون: غلط کردن مگه هرکی به هرکیه؟ اونجا کسی جز من اجازه نداره به تو بگه پشی...
یونگی: کسی جرعت و شجاعت توی آتیش پاره رو نداره
....
ادامه دارد...
.....
اینم پارت هدیه به افتخار شما عزیزانم که پشتم بودید و ازم حمایت کردید💓💖
شرایط پارت بعدی
۲۰ لایک ❤️
۲۰ کامنت 💌
۳ تا فالور 👥️
دوستون دارممممم..تنها کاری که میتونم در جبران براتون انجام بدم و کسایی که نمیخونن رمان رو میتونن در خواست دیگه ای کنن خوشحال میشم کمکشون کنم😉❤️
Part 80
سویون ویو
از حرفم خنده ای طولانی مدتی زد خنده لسه ایش که کم کسی اونو دیده بود کلان کم کسی میتونست لبخند زدن یونگی رو ببینه اون آدم سرد وخشن و خشکی بود که چشمای خاصی داشت و هر کس توی چشماش نگاه میکرد ترس کل بدنش رو میگرفت اون جنگ جوی بسیار ماهری بود و کل کشور ازش میترسیدن جز من که با اون همه ابهتش بهش میگفتم پیشی...و اونم هیچی نمیگفت...تنها کسی که توی این خونه از دیدنش خوشحال میشدم یونگی بود و الان قرار بود خونه رو ترک کنم ولی خیلی بهتر بود چون یونگی همیشه کنار جیمین بود...پس من همیشه میتونستم ببینمش و این خیلی خوشحالم میکرد
یونگی: الحق که خواهر خودمی
دوتایی زدیم زیر خنده
یونگی: به چی فکر میکردی؟
سویون: من؟
یونگی: آری
سویون: آهان...اون...به تو
یونگی: به من؟
سویون: اهوم...به این که اگه یه وقت نباشی چه اتفاقی برام میوفته
یونگی: جیمین که هست
سویون: اهوم ولی کسی نمیتونه جای پیشی منو بگیره
یونگی: یااا سویونا تو قصر به من نگی پیشی ها!!!!....
سویون: چرا؟...
یونگی: یه کمی فکر کن من با این همه ابهتم با این چشمام که همیشه برای تو مهربونه و با این هیکل و همچین مقامی که همه ازش میترسن...یکی میاد وسط میگه پیشی...خوب اون وقت مسخرم میکنن
سویون: غلط کردن مگه هرکی به هرکیه؟ اونجا کسی جز من اجازه نداره به تو بگه پشی...
یونگی: کسی جرعت و شجاعت توی آتیش پاره رو نداره
....
ادامه دارد...
.....
اینم پارت هدیه به افتخار شما عزیزانم که پشتم بودید و ازم حمایت کردید💓💖
شرایط پارت بعدی
۲۰ لایک ❤️
۲۰ کامنت 💌
۳ تا فالور 👥️
دوستون دارممممم..تنها کاری که میتونم در جبران براتون انجام بدم و کسایی که نمیخونن رمان رو میتونن در خواست دیگه ای کنن خوشحال میشم کمکشون کنم😉❤️
- ۷.۷k
- ۱۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط