fake kook
fake kook
part*25
چند دقیقه بعد
کوک: الان چی خوبه
ا.ت: اره میتونی
کوک: باشه خب عزیزم دیگه خودت میدونی چیکار کنی
چشماشو بست
ا.ت: میشه پشیمون شی
کوک: اگه بگم نه چی میشه ببین خوشگلم ما تا الان خوب پیش رفتیم نترس الان به من اعتماد کن
ا.ت: باشه
کوک: اگه میخوای تا وسطش هم ببوسمت که تمرکزت بره رو بوسه
ا.ت: اره
کوک: باشه
داشتم بوسش میکردم که زیاد درد احساس نکنه
بعد وسط بوس کردن انجامش دادم ا.ت چیزی نمیگفت اخه یعنی میشه احساس نکرده باشه
کوک: خوبی
ا.ت: اره ولی یه دردی احساس کردم
کوک: زیاد درد داشت
ا.ت: یه کوچولو
کوک: بهت گفتم زیادی درد نداره بیا تا دوباره بوست کنم
ا.ت: باشه
بوسش کردم دوباره
ا.ت: ایییی درد داره کوک نکن ترو خدا
کوک: وایسا جانم چیه
ا.ت: درد داشت ایندفعه
کوک: گفتم به این فک نکن تمرکز کن روی چیز دیگه
ا.ت: اییی درد داره
ا.ت دستشو اورد پایین
کوک: دستتو بردار
ا.ت:نمیتونم
کوک: اصلا بیا لباستو بپوش بگیر بخواب نمیخواد بقیشو انجام بدیم
ا.ت: ناراحت شدی بیا ناراحت نشو
کوک: موقعی انجامش میدیم که کامل امادگیش داشته باشی
ا.ت: نه نه همین الان بیا اصلا قول میدم چیزی نگم
کوک: خب دستتو در بیار
ا.ت: باشه
کوک: چیزی گفتی میرما
ا.ت: باشه چیزی نمیگم
ده دقیقه بعد
کوک: چرا چیزی نمیگی
ا.ت: خب قول دادم
کوک: یعنی واقعا درد برات نداره
ا.ت: یه کوچولو عادت کردم
نیم ساعت بعد
کوک: تموم شد
ا.ت: واقعا
کوک: اره درد که نداری
ا.ت: چرا یکم درد میکنه
#کوک
#فیک
#سناریو
part*25
چند دقیقه بعد
کوک: الان چی خوبه
ا.ت: اره میتونی
کوک: باشه خب عزیزم دیگه خودت میدونی چیکار کنی
چشماشو بست
ا.ت: میشه پشیمون شی
کوک: اگه بگم نه چی میشه ببین خوشگلم ما تا الان خوب پیش رفتیم نترس الان به من اعتماد کن
ا.ت: باشه
کوک: اگه میخوای تا وسطش هم ببوسمت که تمرکزت بره رو بوسه
ا.ت: اره
کوک: باشه
داشتم بوسش میکردم که زیاد درد احساس نکنه
بعد وسط بوس کردن انجامش دادم ا.ت چیزی نمیگفت اخه یعنی میشه احساس نکرده باشه
کوک: خوبی
ا.ت: اره ولی یه دردی احساس کردم
کوک: زیاد درد داشت
ا.ت: یه کوچولو
کوک: بهت گفتم زیادی درد نداره بیا تا دوباره بوست کنم
ا.ت: باشه
بوسش کردم دوباره
ا.ت: ایییی درد داره کوک نکن ترو خدا
کوک: وایسا جانم چیه
ا.ت: درد داشت ایندفعه
کوک: گفتم به این فک نکن تمرکز کن روی چیز دیگه
ا.ت: اییی درد داره
ا.ت دستشو اورد پایین
کوک: دستتو بردار
ا.ت:نمیتونم
کوک: اصلا بیا لباستو بپوش بگیر بخواب نمیخواد بقیشو انجام بدیم
ا.ت: ناراحت شدی بیا ناراحت نشو
کوک: موقعی انجامش میدیم که کامل امادگیش داشته باشی
ا.ت: نه نه همین الان بیا اصلا قول میدم چیزی نگم
کوک: خب دستتو در بیار
ا.ت: باشه
کوک: چیزی گفتی میرما
ا.ت: باشه چیزی نمیگم
ده دقیقه بعد
کوک: چرا چیزی نمیگی
ا.ت: خب قول دادم
کوک: یعنی واقعا درد برات نداره
ا.ت: یه کوچولو عادت کردم
نیم ساعت بعد
کوک: تموم شد
ا.ت: واقعا
کوک: اره درد که نداری
ا.ت: چرا یکم درد میکنه
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۰.۶k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.