گاهی برگرد و بغلم کن

گاهی برگرد و بغلم کن
برگرد و تنگ بغلم کن
وقتی حافظه‌ی تن بیدار می‌شود
هوسی قدیمی دوباره در خون می‌دود
وقتی لب‌ها و پوست یادشان می‌آید
و دست‌ها هوای لمس تو را دارند
گاهی برگرد و بغلم کن
وقتی لب‌ها و پوست یادشان می‌آید
مرا با خود ببر
در شب
دیدگاه ها (۵)

هیچ اتفاقی، قرار نیست بیفتداما،من هم چنان نشسته ام پشت پنجره...

ﺗﻮ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﻣﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﻮﯼﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺳﮑﻮﺕ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮ...

شب ڪہ می آید دلم پر می زندتا بیایی راحت جانم شویزخم های ر...

سرانجامروزی با تووداعی آبی خواهم کردتو از من خواهی پرسیدمگر ...

( گناهکار )۱۲۲ part لبخندی زد و لب هاشو مماس لب های همسرش ...

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

چپتر ۹ _ آرکانیوم و جنونماه ها گذشت...و سکوت خانه کوچک لیندا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط