من
من
دوباره به دیوار رسیدم.. تا
با بنبستهای تا به تایی که
عهد بستهاند از
بیکسیام محافظت کنند،
قرارِ یک تنهایی دیگر بگذارم..
دیگر مهم نیست.. که
ساز شعرم را
از کجای خاطرخواهیِ تو کوک کنم..
دیوارِ این فاصله
آنقدر ضخیم هست که
شاعرانههای بیخاطرهام از تو
خفقان بگیرند..
حالا که این دیوارها
مرا از آیندۀ تو حذر کردند..،
دوباره
خطور میکنم به ذهن تنهایی.. تا
تو مستقل از
حصارهایی که مرا
مهر و مومِ بیکسی کردند،
رها شوی از
زنجیر شعرهایی که در خیال
شبیه یک سینهریز
بر گردنت می بستم..
#حمیدرضا_هندی
کپی و بازنشر بدون ذکر نام، بیانصافی در حق نویسنده است...
دوباره به دیوار رسیدم.. تا
با بنبستهای تا به تایی که
عهد بستهاند از
بیکسیام محافظت کنند،
قرارِ یک تنهایی دیگر بگذارم..
دیگر مهم نیست.. که
ساز شعرم را
از کجای خاطرخواهیِ تو کوک کنم..
دیوارِ این فاصله
آنقدر ضخیم هست که
شاعرانههای بیخاطرهام از تو
خفقان بگیرند..
حالا که این دیوارها
مرا از آیندۀ تو حذر کردند..،
دوباره
خطور میکنم به ذهن تنهایی.. تا
تو مستقل از
حصارهایی که مرا
مهر و مومِ بیکسی کردند،
رها شوی از
زنجیر شعرهایی که در خیال
شبیه یک سینهریز
بر گردنت می بستم..
#حمیدرضا_هندی
کپی و بازنشر بدون ذکر نام، بیانصافی در حق نویسنده است...
۴۳۶
۲۵ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.