پارت8

پارت8
نقشه ها اماده کن
حسین: یکم واستا
امیر: بعد با درنا حرف بزن
حسین: خب خوشحال شدم دریا حالت بهتر شدش امیدوارم همیشه شاد باشی کمتر به گذشته فکر کن من منتظر کارت عروسی م ماا
من: ممنونم برو به کارت برس
درنا: اره عشقم اها عید میای دیگه
حسین: ببینم امیر چی میگه
درنا: باشه فعلا
حسین: فعلا
درنا: ایش
من: ممنون
درنا: این نقاشی ها می خواهی چیکار کنی
من: هیچی
درنا: بیا بدیم به سارا همون که نمایشگاه تو فرانسه داره بهش گفتم گفت. داستان باحالی میشه
من: هنوز دوتا سه تا بوم مونده بعد میگم بهت
رفتم لب ساحل دریا نگاه کردم
من: امروز صدای امیر شنیدم بعد مدت ها نمی دونم باید دوستش داشته باشم یا متنفر باشم ازش اما می دونم که اون از من متنفر
درنا: گو خورده پسره عوضی
من: تو اینجا چیکار می کنی
درنا: تنها نیستم این شما و این بچه ها
بچه های اکیپ بودن
الهه: دختره دیونه یه زنگ نباید بهمون بزنی
نازنین: وای خدا دریا چطوری اینقدر لاغر شدی
فانیذ: اون پسره ارزشش داشت از همه ما بزنی
من: خوبین
الهه:قهرم باهات همه ام مون قهریم
درنا: اگه گیتار بزنی اشتی می کنیم
همه سر تکون دادن خندیدم
گیتار گرفتم از شون رفتیم رو سنگا نشستیم شنلم درست کردم
درنا: می خواهم لایو بگیرم ما همه خوشگل
فانیذ: بزار این ارایش کنیم
بزور خط چشم برام کشیدن با ریمل
من: خسته اه شدم
درنا: اذیتش نکنید