همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p¹¹ )
همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p¹¹ )
راوی :
و ایندفعه صدای باز شدن در کمد به گوش رسید، اولش کمی ترسید ولی بعد نفس عمیقی گرفت و رفت جلو تر.
رفت سمت کمد و درشو تا ته باز کرد.
صدای ناهنجاری به گوش میرسید.
کم کم لرز داشت به جونش میوفتاد.
یک بار دیگه نفس عمیقی کشید و چشماشو روی هم گذاشت و چیزی زیر لب زمزمه کرد...
کمد، تاریک بود.
خیلی خیلی تاریک.
فلش گپشیشو روشن کرد که همون لحظه...
به طور خیلی ناگهانی دستمالی روی قورتش گذاشتن و بعد
سیاهی کامل...
وقتی که چشاشو باز کرد...
با صحنه ی عجیبی روبرو شد...
دست و پاش و دهنش بسته بودن و داخل مکانی تاریک بود...
هیچی نمیدید تا اینکه صدایی شنید و خیلی سریع چشاسو بست و خودشو به خواب زد...
زیر چشم نگاه میکرد..
یک مرد سیاه پوش..
چشاسو بست...
صدای مرد بلند شد...
+هنوز خوابی؟؟
کوچولوی بازیگوش.
راوی:
ا/ت شوکه شده بود...
این لقب، لقبی بود که زمانی
پدرش روی اون گذاشته بود..
اولش پیس خودش گفت...
نکنه بابامه؟؟؟
ولی از نوع صدای اون مرد متوجه این شد که اون خیلی جوونه.
پس جز پدرش، چه کسی هست که این لقب رو به ا/ت داده؟؟
اون ادم...
راوی :
و ایندفعه صدای باز شدن در کمد به گوش رسید، اولش کمی ترسید ولی بعد نفس عمیقی گرفت و رفت جلو تر.
رفت سمت کمد و درشو تا ته باز کرد.
صدای ناهنجاری به گوش میرسید.
کم کم لرز داشت به جونش میوفتاد.
یک بار دیگه نفس عمیقی کشید و چشماشو روی هم گذاشت و چیزی زیر لب زمزمه کرد...
کمد، تاریک بود.
خیلی خیلی تاریک.
فلش گپشیشو روشن کرد که همون لحظه...
به طور خیلی ناگهانی دستمالی روی قورتش گذاشتن و بعد
سیاهی کامل...
وقتی که چشاشو باز کرد...
با صحنه ی عجیبی روبرو شد...
دست و پاش و دهنش بسته بودن و داخل مکانی تاریک بود...
هیچی نمیدید تا اینکه صدایی شنید و خیلی سریع چشاسو بست و خودشو به خواب زد...
زیر چشم نگاه میکرد..
یک مرد سیاه پوش..
چشاسو بست...
صدای مرد بلند شد...
+هنوز خوابی؟؟
کوچولوی بازیگوش.
راوی:
ا/ت شوکه شده بود...
این لقب، لقبی بود که زمانی
پدرش روی اون گذاشته بود..
اولش پیس خودش گفت...
نکنه بابامه؟؟؟
ولی از نوع صدای اون مرد متوجه این شد که اون خیلی جوونه.
پس جز پدرش، چه کسی هست که این لقب رو به ا/ت داده؟؟
اون ادم...
۱۴.۹k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.