همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p¹³ )
همسایه ی من جئون جونگ کوکه ( p¹³ )
لئو: اینطوری....
راوی:
لئو بعد از گفتن اینطوری، شروع به نزدیک شدن ا/ت کرد.
اروم اروم بهش نزدیک شد و بهش نگاه کرد
فاصله ای نداشتن و نفس هاشون به هم دیگه میخورد.
ا/ت: داری چه گوهی میخوری؟؟
لئو: دارم مجبورت میکنم باهام باشی.
ا/ت: خیال کردی
یک درصد فکر کن بخوام باهات باشم و با هم بریم تو رابطه.
لئو: ولی تو قراره عاشقم بشی!
ا/ت: کی گفته؟؟؟
لئو: من.
ا/ت: تو گوه خوردی
من نمیزارم
قرار نیست این اتفاق بیفته
راوی:
از طرف دیگه ای
جونگ کوک داشت دنبال ا/ت میگشت
و به اطلاعاتی درمورد اینکه ا/ت کجاست و کی دزدیدتش، پیدا کرده بود
از طرف دیگه ای هیچ فاصله ای بین صورت ا/ت و لئو نبود.
نفس هاشون به هم میخورد و ا/ت نفس نفس میزد.
و وقتی که لئو اومد نزدیکتر و اومد که لباشو ببوسه، ا/ت صورتشو اونور کرد و لئو هم از شدت عصبانیت اینکاری که ا/ت انجام داده، محکم به میز کنار ا/ت مشت زد
شدت مشت زنی لئو در حدی بود که جای دستش روی میز مونده بود و میز رفته بود پایین.
جونگ کوک: هنوز نرسیدیم؟؟
+نه هنوز
جونگ کوک: کی میرسیم؟؟؟
+پنج مین دیگه
جونگ کوک: جاشون عوض نشده؟؟
+نه هنوز
جونگ کوک: هنوز؟؟
+احتمال داره جاشون عوض شه
جونگ کوک: سریع تر برو
+چشم قربان
راوی:
جونگ کوک به همراه افرادش به نقصد رسیدن و سریعا وارد اون مکان شدن
یک کارخونه ی متروکه که هیچ صدایی ازش نمیومد تا اون موقعی که لئو بلند داد زد
ا/ت...
لئو: اینطوری....
راوی:
لئو بعد از گفتن اینطوری، شروع به نزدیک شدن ا/ت کرد.
اروم اروم بهش نزدیک شد و بهش نگاه کرد
فاصله ای نداشتن و نفس هاشون به هم دیگه میخورد.
ا/ت: داری چه گوهی میخوری؟؟
لئو: دارم مجبورت میکنم باهام باشی.
ا/ت: خیال کردی
یک درصد فکر کن بخوام باهات باشم و با هم بریم تو رابطه.
لئو: ولی تو قراره عاشقم بشی!
ا/ت: کی گفته؟؟؟
لئو: من.
ا/ت: تو گوه خوردی
من نمیزارم
قرار نیست این اتفاق بیفته
راوی:
از طرف دیگه ای
جونگ کوک داشت دنبال ا/ت میگشت
و به اطلاعاتی درمورد اینکه ا/ت کجاست و کی دزدیدتش، پیدا کرده بود
از طرف دیگه ای هیچ فاصله ای بین صورت ا/ت و لئو نبود.
نفس هاشون به هم میخورد و ا/ت نفس نفس میزد.
و وقتی که لئو اومد نزدیکتر و اومد که لباشو ببوسه، ا/ت صورتشو اونور کرد و لئو هم از شدت عصبانیت اینکاری که ا/ت انجام داده، محکم به میز کنار ا/ت مشت زد
شدت مشت زنی لئو در حدی بود که جای دستش روی میز مونده بود و میز رفته بود پایین.
جونگ کوک: هنوز نرسیدیم؟؟
+نه هنوز
جونگ کوک: کی میرسیم؟؟؟
+پنج مین دیگه
جونگ کوک: جاشون عوض نشده؟؟
+نه هنوز
جونگ کوک: هنوز؟؟
+احتمال داره جاشون عوض شه
جونگ کوک: سریع تر برو
+چشم قربان
راوی:
جونگ کوک به همراه افرادش به نقصد رسیدن و سریعا وارد اون مکان شدن
یک کارخونه ی متروکه که هیچ صدایی ازش نمیومد تا اون موقعی که لئو بلند داد زد
ا/ت...
۱۷.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.