ویو جونگکوک

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۵۸
[ویو جونگکوک]

کوک: معلومه که نه...احساس نمیکمی دایی عزیزت بیشتر شبیشونه..؟
الیا: عهه دایییی...
جنا: وا الیا دایی ابر قهرمان داری که انقدر دوست داره، بعد اعتراض میکنی؟
الیا:نه بابا، من!؟ نه...
جنا: فکر کن هر لحظه بیاد کمکت کنه و نجاتت بده.وای که چقدر خوش بحالته..

جونگکوک الیا رو بلند کرد و جاش دراز کشید.
و الیا رو رو شکمش گزاشت

کوک: البتهه ابر قهرمان دو نفرم...

الیا اخم کرد
الیا: کی!؟؟
کوک: عه چرا اخم میکنی؟!
الیا: کیو به اندازه من دوست داری!؟؟؟؟

جونگکوک دستش و گزاشت رو سرم و تکون داد.

کوک: این بچه رو..
جنا: من بچم!؟
الیا: از اونجایی که جنا جونه چییزی نمیگم..
جنا : الیا دیگه بسه صبح باید بیدار شیاا

الیا خودش و بینمون پرت کرد.

الیا: شبتون بخیر..

من بلند شدم و درست حصابی دراز کشیدم.
نه من خوابم میبرد.
نه جونگکوک.
منم حصابی تشنم شده بود.

از جام بلند شدم.

کوک: کجا؟
جنا: تشنمه ارباببب

پییزی نگف که در اتاق و باز کردم.
وقتی بیرون و دیدم.
اون راه رویه تاریک پله هایه تاریک خونه ساکت..
برگشتم تو اتاق

جنا: جونگکوک..

سرسو بلند کرد
کوک: ها!؟

جنا: من میترسم برم..
کوک: خوب؟
جنا: میشه باهام بیای؟
کوک: نه

ای پسره سگ اخلاق بد جنسسسس

جنا: جهنم خودم میرم..

از اتاق امدم بیرون و پله هارو رفتم پایین
فکر کرده بچم
نیادم میتونم برم.
وقتی به پله اخر رسیدم و خونه رو دیدم
اب دهنم و به زور قورت دادم و رفتم اشپز خونه.

سریع اب خوردم
هعی احساس میکردم یکی هست یه روحی جنی چییزی..
سری سمت پله ها رفتم..
که دستم گشیده شد زیر پله ها.
دهن باز کردم که از تح دلم میغ بزنم.
ولی دست جونگکوک مانع شد.
اینه که
ضربان قلبم تند میزد.
قفسه سینم بالا پایین میشد.
یع دست جونگکوک پشت کلم بود یه دستش رویه دهنم.

سرشو انداخت مایین و بعد مکثی بالا اورد.

وقتی دیدم داره از خنده میمیره احساس کردم یه مشت نکوبم تو صورتش نمیشه.

کوک: عجب روحه جذابیم نه!؟

دستش و محکم گاز گرفتم.

که خیلی عصبی نگام کرد و دستش و محکم تکون داد.
کوک: توله سگگگگ...

جنا: روحا مگه چییزیو حس میکنن؟

کوک:وحشی میشه یهووو..
جنا: میخواستی نترسونیم..
ازم جدا شد و امد بیرون از زیر پله..

کوک: خوابم نمیاد بیا بریم بیرون..
جنا: بیرون کجاست؟
کوک: حیاط
جنا: بریم
<______
بای بای
دیدگاه ها (۳۶)

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۵۹[ویو جونگکوک]جنا: بریمبا هم ...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۶۰[ویو جونگکوک]کوک: بشین...رو ...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۵۷[ویو جونگکوک]به جنا گفتم که ...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۵۶[ویو جنا]یکم عدایه گریه دراو...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۷۰"ویو جنا"رو صندلی نشستم.و...

پشیمونی..پارت. ۲۱ویو همچنان نویسنده..جنا: خب..بپرسجیمین: اول...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط