رمان
#رمان
𝐍𝐚𝐦𝐞 : چرا من ؟
پارت ²⁷
اهورا
یهویی کتفم رو گاز گرفت ، با کاری که انجام داد کل بدنم تیر کشید ، دردش رو میتونستم با تک تک سلول های تنم احساس کنم ، ولی مشخصه اون دندون ها دندون های عادی نیستن ، تیزیشون ، کلفتیشون ، اندازشون ، جدا شدو اینبار شروع کرد به مک زدن جایی که گاز گرفته بود ، بدنم میلرزید ، سرم گیج میرفت ، باز هم تپش قلبم بالا بود و یه قلب هم تو گلوم داشتم و توان پاهام رو به اتمام بود ، سر خوردم زمین اما باز هم دست بردار نبود ، نمیدونستم مایع گرمی که روی پوستم جریان داشت خونه و یا بزاق دهنش ، نمیدونم چقدر زمان گذشته بود ، نمیدونم چقدر به خودم سخت گرفتم تا بیدار بمونم ، بلاخره ازم جدا شد ، برگشتم تا ببینم چخبره ، درست حدس زده بودم ، دهنش خونی بود ، رنگش بیشتر پریده و چشماش بیشتر رو به قرمزی
● پس ومپایر ها وج...
سیاهی رفتن چشمام مانع ادامه دادن حرفم شد
•••
وقتی چشام رو باز کردم فهمیدم سر درد هم به دردای قبلیم اضافه شده ، به دورو برم نگاهی انداختم ، اینجا که همون کلبهه نبود ، من کجام ؟
اتاقی تاریک با دکوراسیون کلاسیک با تم قهوه ای قرمز ، ها ؟؟
میخواستم شروع کنم به جیغ و داد کشیدن ولی وقتی از تخت پایین اومدم صدایی از بیرون متوقفم کرد
- چطور همون اشتباه قبلیت رو تکرار کردی ؟ یادت رفته چه اتفاقی افتاد ؟
- عذر میخوام ارباب
وات د فااا....ز ، استغفرالله
با مغز هنگ شده به هوش اومدم الان دیگه رسما مغزم رو از دست دادم ، ارباب ؟ ، ناباور دستم رو روی شقیقه ام گزاشتم ، حالا دیگه سال بعد چطور برم مدرسه ؟ با چی برم ؟ نه انگار رسما قاطی کردم
تو همین فکرا بودم که در به صدا دراومد و قامت اون آقاهه نمایان شد ، سمتش خیز برداشتم و همین باعث شد سرم گیج بره اما خودم رو کنترل کردم ، یقه پیراهنش رو داخل مشتم فشردم و صدام رو در یک پرده بالا بردم :
همین الان همه چی رو بهم توضیح میدیی
با پرت کردنم به گوشه ای بهم یاد آوری کرد قدرت اون از من بیشتره ، با صورت در هم بخاطر برخورد اون کتفم با پارکت ها خواستم بلند شم که یکی از پاهاش رو قفسه سینم گزاشت و خم شد :
اگر یادت رفته مقابلت چه کسی قرار داره ، یاد آوری کنم ، هوم ؟
● خواهش میکنم ، همه چی رو برام تعریف کن ، تو تو ومپایری اره ؟ ارباب کیه ؟ خون من برای شما میتونه چه ارزشی داشته باشه ؟
نویسنده : آبان
بابت اینکه این مدت پارت نزاشتم معذورم
ناشناسم ->
https://daigo.ir/secret/6249888941
𝐍𝐚𝐦𝐞 : چرا من ؟
پارت ²⁷
اهورا
یهویی کتفم رو گاز گرفت ، با کاری که انجام داد کل بدنم تیر کشید ، دردش رو میتونستم با تک تک سلول های تنم احساس کنم ، ولی مشخصه اون دندون ها دندون های عادی نیستن ، تیزیشون ، کلفتیشون ، اندازشون ، جدا شدو اینبار شروع کرد به مک زدن جایی که گاز گرفته بود ، بدنم میلرزید ، سرم گیج میرفت ، باز هم تپش قلبم بالا بود و یه قلب هم تو گلوم داشتم و توان پاهام رو به اتمام بود ، سر خوردم زمین اما باز هم دست بردار نبود ، نمیدونستم مایع گرمی که روی پوستم جریان داشت خونه و یا بزاق دهنش ، نمیدونم چقدر زمان گذشته بود ، نمیدونم چقدر به خودم سخت گرفتم تا بیدار بمونم ، بلاخره ازم جدا شد ، برگشتم تا ببینم چخبره ، درست حدس زده بودم ، دهنش خونی بود ، رنگش بیشتر پریده و چشماش بیشتر رو به قرمزی
● پس ومپایر ها وج...
سیاهی رفتن چشمام مانع ادامه دادن حرفم شد
•••
وقتی چشام رو باز کردم فهمیدم سر درد هم به دردای قبلیم اضافه شده ، به دورو برم نگاهی انداختم ، اینجا که همون کلبهه نبود ، من کجام ؟
اتاقی تاریک با دکوراسیون کلاسیک با تم قهوه ای قرمز ، ها ؟؟
میخواستم شروع کنم به جیغ و داد کشیدن ولی وقتی از تخت پایین اومدم صدایی از بیرون متوقفم کرد
- چطور همون اشتباه قبلیت رو تکرار کردی ؟ یادت رفته چه اتفاقی افتاد ؟
- عذر میخوام ارباب
وات د فااا....ز ، استغفرالله
با مغز هنگ شده به هوش اومدم الان دیگه رسما مغزم رو از دست دادم ، ارباب ؟ ، ناباور دستم رو روی شقیقه ام گزاشتم ، حالا دیگه سال بعد چطور برم مدرسه ؟ با چی برم ؟ نه انگار رسما قاطی کردم
تو همین فکرا بودم که در به صدا دراومد و قامت اون آقاهه نمایان شد ، سمتش خیز برداشتم و همین باعث شد سرم گیج بره اما خودم رو کنترل کردم ، یقه پیراهنش رو داخل مشتم فشردم و صدام رو در یک پرده بالا بردم :
همین الان همه چی رو بهم توضیح میدیی
با پرت کردنم به گوشه ای بهم یاد آوری کرد قدرت اون از من بیشتره ، با صورت در هم بخاطر برخورد اون کتفم با پارکت ها خواستم بلند شم که یکی از پاهاش رو قفسه سینم گزاشت و خم شد :
اگر یادت رفته مقابلت چه کسی قرار داره ، یاد آوری کنم ، هوم ؟
● خواهش میکنم ، همه چی رو برام تعریف کن ، تو تو ومپایری اره ؟ ارباب کیه ؟ خون من برای شما میتونه چه ارزشی داشته باشه ؟
نویسنده : آبان
بابت اینکه این مدت پارت نزاشتم معذورم
ناشناسم ->
https://daigo.ir/secret/6249888941
۳.۱k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.