هرچی من بگمه پارت پنجاه و ششم
#هرچی_من_بگمه #پارت_پنجاه_و_ششم
از زبون #لوهان
از وقتی که رویا رفته شب و روز ندارم هرچی هم از مامان و باباش میخوام که شمارش رو بهم بدن تا بتونم باهاش حرف بزنم نمیدن دیگه خسته شدم امروزم شانسم و امتحان میکنم لباسامو پوشیدم سوار ماشین شدم راه افتادم سمت خونهی مامان و بابای رویا توی راه یاد خاطراتی که باهاش ساختم افتادم بوسه هامون،حرفای عاشقانهای که بهش میزدم و بهم میزد....
رسیدم خونهشون پیاده شدم زنگ رو زدم در باز داخل شدم روی مبل نشستم
بابای ر:بازم که تویی
مامان ر:گفتم که بهت شمارهی دخترم رو نمیدیم حتی ادرسش رو
+چرا نمیدید مگه من بدیای در حقش کردم؟؟من اون و با تمام وجودم دوستش دارم و خواهم داشت شما میفهمید الان کا ازم دوره نمیخوام نفس بکشم؟؟میفهمید که زندگیم بهش بستس مک با تمام وجودم عاشقشم خواهش میکنن ازتون
بابای ر:بهت میدیم اما لطفا مثل سعید اذیتش نکن
+باشه باشه😀
شمارا و ادرس رویا رو گرفتم نشستم تو ماشین با سرعتی که رفتم انگاری الان چپ میکردم رسیدم خونه داخل رقتم وسایلمو جمع کردم یا دوش گرفتم یه بلیط برای یه سعات دیگه گرفتم سوار ماشین شدم رفتم سمت فرودگاه رسیدم به فرودگاه دقیفا با موقع بود سوار هواپیما شدم هدفونمو گذاشتم در گوشم و به اهنگایی که رویا دوست داشت و برام توی گوشیم ریخت گوش دادم چشمامو بستا بودم اما نخوابیده بودم از هواپیما پیاده شدم چمدونمو تحویل گرفتم گوشیم و از حالت پرواز در اوردم که برام ۶۰۰ تا پیام به همراه ۱۵۵ تا تماس بی پاسخ اومد رو صفحه ااووهه همهی بچه ها بهم پیام دادن احتمالا انقدر خوشحال بودم یادم رفت بهشون زنگ بزنم سوهو بیشتر از همه زنگ زده بود بهش زنگ زدم ۱ بوق نخورده جواب داد
*مکالمه*
-سلام لوهان
+سلام سوهو
-جون به سرم کردی پسر کجایی؟؟
+ایرانم
-کجا.؟؟
+ایران
-اونجا چیکار میکنی؟؟
+اومدم دنبال رویا
-مگه میدونی کجاس؟؟
+اره امروز ادرسش رو از باباش گرفتم انقد خوشحال بودم یادم رفت بگم بهتون
-باشه موفق بشی مواظب خودت باش خدافز
+خدافز
*پایان مکالمه*
قطل که کردم رفتم سوار یه تاکسی شدم بهش با کرهای صحبت کردن جا تعجبش اینجا بود که جوابم و داد
+شما کرهای بلدید؟؟
راننده:بله من یا مدت کره زندگی کردم
ادرس رو بهش دادم بعد ۳۰ دقیقه رسیدیم وقتی رسیدیم یه دختر بچه با یه دختر تقریبا ۲۰ سالع از ماشین پیاده شدن و رفتن توی یه خونا از تاکسی پیاده شدم پول رو دادم رفتم دنبال رویا دقیقا خونهای کا توی ادرس بود همون دختره رفت داخلش صدای پا اومد فهمیدم یکی داره میاد بیرون رفتم پشت دیوار همون دختره بچه و دختر از خونا بیرون اومدن وقتی با وخترا نگاا کردم و توجه کردمفهمیدم رویاست
ادامه دارد🙂
از زبون #لوهان
از وقتی که رویا رفته شب و روز ندارم هرچی هم از مامان و باباش میخوام که شمارش رو بهم بدن تا بتونم باهاش حرف بزنم نمیدن دیگه خسته شدم امروزم شانسم و امتحان میکنم لباسامو پوشیدم سوار ماشین شدم راه افتادم سمت خونهی مامان و بابای رویا توی راه یاد خاطراتی که باهاش ساختم افتادم بوسه هامون،حرفای عاشقانهای که بهش میزدم و بهم میزد....
رسیدم خونهشون پیاده شدم زنگ رو زدم در باز داخل شدم روی مبل نشستم
بابای ر:بازم که تویی
مامان ر:گفتم که بهت شمارهی دخترم رو نمیدیم حتی ادرسش رو
+چرا نمیدید مگه من بدیای در حقش کردم؟؟من اون و با تمام وجودم دوستش دارم و خواهم داشت شما میفهمید الان کا ازم دوره نمیخوام نفس بکشم؟؟میفهمید که زندگیم بهش بستس مک با تمام وجودم عاشقشم خواهش میکنن ازتون
بابای ر:بهت میدیم اما لطفا مثل سعید اذیتش نکن
+باشه باشه😀
شمارا و ادرس رویا رو گرفتم نشستم تو ماشین با سرعتی که رفتم انگاری الان چپ میکردم رسیدم خونه داخل رقتم وسایلمو جمع کردم یا دوش گرفتم یه بلیط برای یه سعات دیگه گرفتم سوار ماشین شدم رفتم سمت فرودگاه رسیدم به فرودگاه دقیفا با موقع بود سوار هواپیما شدم هدفونمو گذاشتم در گوشم و به اهنگایی که رویا دوست داشت و برام توی گوشیم ریخت گوش دادم چشمامو بستا بودم اما نخوابیده بودم از هواپیما پیاده شدم چمدونمو تحویل گرفتم گوشیم و از حالت پرواز در اوردم که برام ۶۰۰ تا پیام به همراه ۱۵۵ تا تماس بی پاسخ اومد رو صفحه ااووهه همهی بچه ها بهم پیام دادن احتمالا انقدر خوشحال بودم یادم رفت بهشون زنگ بزنم سوهو بیشتر از همه زنگ زده بود بهش زنگ زدم ۱ بوق نخورده جواب داد
*مکالمه*
-سلام لوهان
+سلام سوهو
-جون به سرم کردی پسر کجایی؟؟
+ایرانم
-کجا.؟؟
+ایران
-اونجا چیکار میکنی؟؟
+اومدم دنبال رویا
-مگه میدونی کجاس؟؟
+اره امروز ادرسش رو از باباش گرفتم انقد خوشحال بودم یادم رفت بگم بهتون
-باشه موفق بشی مواظب خودت باش خدافز
+خدافز
*پایان مکالمه*
قطل که کردم رفتم سوار یه تاکسی شدم بهش با کرهای صحبت کردن جا تعجبش اینجا بود که جوابم و داد
+شما کرهای بلدید؟؟
راننده:بله من یا مدت کره زندگی کردم
ادرس رو بهش دادم بعد ۳۰ دقیقه رسیدیم وقتی رسیدیم یه دختر بچه با یه دختر تقریبا ۲۰ سالع از ماشین پیاده شدن و رفتن توی یه خونا از تاکسی پیاده شدم پول رو دادم رفتم دنبال رویا دقیقا خونهای کا توی ادرس بود همون دختره رفت داخلش صدای پا اومد فهمیدم یکی داره میاد بیرون رفتم پشت دیوار همون دختره بچه و دختر از خونا بیرون اومدن وقتی با وخترا نگاا کردم و توجه کردمفهمیدم رویاست
ادامه دارد🙂
۱۳.۲k
۰۵ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.