وقتی بچتون براش اضافي بود پارت چهارم
وقتی بچتون براش اضافي بود پارت چهارم
ویو یونگی:
وقتی رفتیم میون جمعیت دیدم ...دیدم سنا با سرو روی خونی افتاده روز زمین و یوجین داشت گریه میکرد
×آهایییی زنگ بزنین آمبولانس بچممممم ببچم مرد هق....یکی زنگ بزنهههههه(همه رو عربده میکشید و گریه میکرد) سنا بابا بیدار شو چشای قشنگتو باز کن سنا نگاه کن من اینجام بابایی چشانو واکن دیگههه
ویو ات:با چیزی که دیدم شوکه شدم یکم بعد صداها کم شد و سیاهی
ویو یونگی :اتم بیهوش شد آمبولانس اومد و یکم بعد ات بهوش اومد
×ات نفسم بیدار شدی
+بچم شوگا بچم داره میمیره ترو خدا کمکم کن اگه نباشه من نمیتونم زندگی کنم (گریه)
پرستار:ضربان قلبش قطع شده دستگاه شک رو بده
داشتن بهش شک وارد میکردن که ضربانش دوباره برگشت
ویو یونگی:
وقتی رفتیم میون جمعیت دیدم ...دیدم سنا با سرو روی خونی افتاده روز زمین و یوجین داشت گریه میکرد
×آهایییی زنگ بزنین آمبولانس بچممممم ببچم مرد هق....یکی زنگ بزنهههههه(همه رو عربده میکشید و گریه میکرد) سنا بابا بیدار شو چشای قشنگتو باز کن سنا نگاه کن من اینجام بابایی چشانو واکن دیگههه
ویو ات:با چیزی که دیدم شوکه شدم یکم بعد صداها کم شد و سیاهی
ویو یونگی :اتم بیهوش شد آمبولانس اومد و یکم بعد ات بهوش اومد
×ات نفسم بیدار شدی
+بچم شوگا بچم داره میمیره ترو خدا کمکم کن اگه نباشه من نمیتونم زندگی کنم (گریه)
پرستار:ضربان قلبش قطع شده دستگاه شک رو بده
داشتن بهش شک وارد میکردن که ضربانش دوباره برگشت
۲.۹k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.