"سناریو"
(درخواستی)
وقتی داری لباس عوض میکنی و میان تو
☆☆☆
نامجون:عا...ببخشید!باید درو میبستی!
ا.ت:...
نامجون:...
ا.ت:احیانا رفع زحمت نمیکنی!؟
نامجون:آها!آره ! ببخشید...ببخشیییید!
▪︎▪︎▪︎
جین:...
ا.ت:...
جین:...
ا.ت:خب؟
جین:خب که چی؟
ا.ت:نمیخوای بری بیرون؟
جین: باید برم؟
ا.ت:نباید بری؟
جین:...شاید حق با تو باشه!
▪︎▪︎▪︎
یونگی:اع ببخ....اوففففف چه تیپی به بهم زدی
ا.ت:منو تاحالا ندیدی؟
یونگی: باشه بابا رفتم
▪︎▪︎▪︎
هوسوک:اوخیش...ببخشید بیبی نمیدونستم لباس عوض میکنی! راحت باش!
▪︎▪︎▪︎
جیمین:*خیلی به اعتنا به تو میاد تو و کارشو انجام میده*
ا.ت:یا! جیمین!
جیمین:چیه؟ خیلی مسخره نیست وقتی من لختتو دیدم موقع لباس عوض کردن در اتاقو ببندی؟
▪︎▪︎▪︎
تهیونگ:او مای گاد...ا.ت وقت خالی داری؟
ا.ت:نه!
تهیونگ: خب چه کاریه خالیش میکنیم!
▪︎▪︎▪︎
جونگ کوک:*سریع دید میزنه و ریز میخنده* راحت باش...منکه چیزی ندیدم!
(اره صدرصد!)
▪︎▪︎▪︎
وقتی داری لباس عوض میکنی و میان تو
☆☆☆
نامجون:عا...ببخشید!باید درو میبستی!
ا.ت:...
نامجون:...
ا.ت:احیانا رفع زحمت نمیکنی!؟
نامجون:آها!آره ! ببخشید...ببخشیییید!
▪︎▪︎▪︎
جین:...
ا.ت:...
جین:...
ا.ت:خب؟
جین:خب که چی؟
ا.ت:نمیخوای بری بیرون؟
جین: باید برم؟
ا.ت:نباید بری؟
جین:...شاید حق با تو باشه!
▪︎▪︎▪︎
یونگی:اع ببخ....اوففففف چه تیپی به بهم زدی
ا.ت:منو تاحالا ندیدی؟
یونگی: باشه بابا رفتم
▪︎▪︎▪︎
هوسوک:اوخیش...ببخشید بیبی نمیدونستم لباس عوض میکنی! راحت باش!
▪︎▪︎▪︎
جیمین:*خیلی به اعتنا به تو میاد تو و کارشو انجام میده*
ا.ت:یا! جیمین!
جیمین:چیه؟ خیلی مسخره نیست وقتی من لختتو دیدم موقع لباس عوض کردن در اتاقو ببندی؟
▪︎▪︎▪︎
تهیونگ:او مای گاد...ا.ت وقت خالی داری؟
ا.ت:نه!
تهیونگ: خب چه کاریه خالیش میکنیم!
▪︎▪︎▪︎
جونگ کوک:*سریع دید میزنه و ریز میخنده* راحت باش...منکه چیزی ندیدم!
(اره صدرصد!)
▪︎▪︎▪︎
۱۳۸.۰k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.