part☆4☆
part☆4☆
ا.ت : نه باید بریم لباس عوض کنیم
جین؛ پس منم میام لباس عوض کردی بریم
اا..ت: اوکع
جین ::با ماشین من بریم
جیسو : نخیر با موتور من میاد ا.ت
جین:اما خطر ناکه
جیسو : تو مواظب باش باد نبرت
ا.ت: ای جیسو اون نگرنانه
جین: عیبی نداره تو راهنمایی هم همینجوری بود یادت نی با معلما دعوا میکرد
ا.ت: اهوم بریم جین پشت سر ما بیاد
۲۰ مین بعد رسیدن خونه
۴ ساعت بعد
جین: ا.ت تو رو خدا بریم خسته شدن
جیسو: راست میگه از ساعت ۱ هی موهاتو رنگ میکنی لباس عوض میکنی ارایش پاک میکنی دوباله ارایش میکنی تا الان چند تا رنگ امتحتان کردی برای موهات دیوونه شدم
ا.ت: اومدم هیچی مثل مو مشکی نمیشه پس موهامو مشکی کردم
جین: واییی ا.ت واقا داف شدی جوووون بابا
جیسو:چشما هیز دریشششش
ا.ت:ولشکون تو چرا فقط هودی پوشیدی بدو لباس مجلسی درست بپوش
جیسو:ولم کن میدونیی من از این لوس بازیا خوشم نمیاد
ا.ت: چی بگم هر کاری کنم حرفمو گوش نمیدی یه لباس میپوشدی که یه دوست پسر گیرت بیاد من راحت شم
جیسو: خخخخخ تو خواب هم نمیتونی از دستم راحت بشی فهمیدی
♡۱۰ مین بعد رسیدن خونه جین♡
یونا:پسرم جین اومدی
جین:اومدم با دوتا دسته گل
یونا:ایگو ا.ت جیسو خودتونی
)ا.ت و جیسو و یونا همو بغل میکنن:
ا.ت : او خاله جون دلم براتون تنگ شده بود خیلی نامردی منو تو وضع ول کردین اون موقع همرو جز جیسو از دست دادم واقا که
یونا:عشقم ما مجبور بودیم خدا دختر طفلی چقدر عذاب کشیدی
ا.ت: حالا گذشته تعریف کن چه خبر
یونا: بهت بگم که ........
}چهار ساات بعد}
جین: ا.ت جیسو پاشید بدو بدو ساعت نه دیر میریسیم بار
یونا: جیسو این چیه پوشیده بدو بریم اتاقم امادت کنم
جیسو:نه خاله جون
یونا:خفه بریم
ا.ت:همین یونا از تو بر میاد
۳۰ دقیقه بعد اومد بیرون
جین:واووووووووو
ا.ت:واووووووووووووووووووووووووووو
جین:نظرم عوض شد جیسو خشگل تره
جیسو:خفشو یعنی ا.ت زشته
جین:ببخشید خوب بریم خدا افظ
جین : باید با ماشین من بریم با موتور نمیتونیم
جیسو: زرشک تو با ماشینت بیا منو ا.ت با موتور
ا.ت:جین تو بچه گی هم همین جوری عشق موتور داشت تو برو ما پشت سرت میام
جین:جین باشه
۲۰ دقیقه بعد رسیدن بار
ویو ا.ت
رسیدیم بار اون دوتا پسر رو مخ (جونکوک تهونگ میگه) بودن و جنی شوگا ممنو جیسو دید و سریع اومد بغلم شوگا هم اومد بغلم
ا.ت:اوپا
جین:به من تا حالا نگفتی اوپا به اون میگی نامرد
(شوگا خواست جیسو بغل کنه یادش رفته جیسو چقدر از کارای اوس بدش میاد جیسو هم مجبوره بغلش کنه )
ا.ت: این واگعه یا کیکه
جنی:پشمام
جین:برگام
ا.ت: شوگا تو اولین کسی هستی که جیسو رو بغل کرده
شوگا:پشمام یادم نبود از بغل بدت میاد از من خوشت میاد نه(با خنده
پایان
ا.ت : نه باید بریم لباس عوض کنیم
جین؛ پس منم میام لباس عوض کردی بریم
اا..ت: اوکع
جین ::با ماشین من بریم
جیسو : نخیر با موتور من میاد ا.ت
جین:اما خطر ناکه
جیسو : تو مواظب باش باد نبرت
ا.ت: ای جیسو اون نگرنانه
جین: عیبی نداره تو راهنمایی هم همینجوری بود یادت نی با معلما دعوا میکرد
ا.ت: اهوم بریم جین پشت سر ما بیاد
۲۰ مین بعد رسیدن خونه
۴ ساعت بعد
جین: ا.ت تو رو خدا بریم خسته شدن
جیسو: راست میگه از ساعت ۱ هی موهاتو رنگ میکنی لباس عوض میکنی ارایش پاک میکنی دوباله ارایش میکنی تا الان چند تا رنگ امتحتان کردی برای موهات دیوونه شدم
ا.ت: اومدم هیچی مثل مو مشکی نمیشه پس موهامو مشکی کردم
جین: واییی ا.ت واقا داف شدی جوووون بابا
جیسو:چشما هیز دریشششش
ا.ت:ولشکون تو چرا فقط هودی پوشیدی بدو لباس مجلسی درست بپوش
جیسو:ولم کن میدونیی من از این لوس بازیا خوشم نمیاد
ا.ت: چی بگم هر کاری کنم حرفمو گوش نمیدی یه لباس میپوشدی که یه دوست پسر گیرت بیاد من راحت شم
جیسو: خخخخخ تو خواب هم نمیتونی از دستم راحت بشی فهمیدی
♡۱۰ مین بعد رسیدن خونه جین♡
یونا:پسرم جین اومدی
جین:اومدم با دوتا دسته گل
یونا:ایگو ا.ت جیسو خودتونی
)ا.ت و جیسو و یونا همو بغل میکنن:
ا.ت : او خاله جون دلم براتون تنگ شده بود خیلی نامردی منو تو وضع ول کردین اون موقع همرو جز جیسو از دست دادم واقا که
یونا:عشقم ما مجبور بودیم خدا دختر طفلی چقدر عذاب کشیدی
ا.ت: حالا گذشته تعریف کن چه خبر
یونا: بهت بگم که ........
}چهار ساات بعد}
جین: ا.ت جیسو پاشید بدو بدو ساعت نه دیر میریسیم بار
یونا: جیسو این چیه پوشیده بدو بریم اتاقم امادت کنم
جیسو:نه خاله جون
یونا:خفه بریم
ا.ت:همین یونا از تو بر میاد
۳۰ دقیقه بعد اومد بیرون
جین:واووووووووو
ا.ت:واووووووووووووووووووووووووووو
جین:نظرم عوض شد جیسو خشگل تره
جیسو:خفشو یعنی ا.ت زشته
جین:ببخشید خوب بریم خدا افظ
جین : باید با ماشین من بریم با موتور نمیتونیم
جیسو: زرشک تو با ماشینت بیا منو ا.ت با موتور
ا.ت:جین تو بچه گی هم همین جوری عشق موتور داشت تو برو ما پشت سرت میام
جین:جین باشه
۲۰ دقیقه بعد رسیدن بار
ویو ا.ت
رسیدیم بار اون دوتا پسر رو مخ (جونکوک تهونگ میگه) بودن و جنی شوگا ممنو جیسو دید و سریع اومد بغلم شوگا هم اومد بغلم
ا.ت:اوپا
جین:به من تا حالا نگفتی اوپا به اون میگی نامرد
(شوگا خواست جیسو بغل کنه یادش رفته جیسو چقدر از کارای اوس بدش میاد جیسو هم مجبوره بغلش کنه )
ا.ت: این واگعه یا کیکه
جنی:پشمام
جین:برگام
ا.ت: شوگا تو اولین کسی هستی که جیسو رو بغل کرده
شوگا:پشمام یادم نبود از بغل بدت میاد از من خوشت میاد نه(با خنده
پایان
۲.۶k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.