qart 32
qart 32
قدرت عشق
تهیونگ:نظرت چیه زودتر ازدواج کنیم؟
البته برای بار دوم (با خنده)
جه یی:واقعا؟!
تهیونگ:آره
جه یی:معلومه که قبول میکنم از خدامه
تهیونگ:خوبه ولی اینبار مراسم نمیگیریم باشه؟
جه یی:حله
تهیونگ اومد نزدیکم و بوسه کوتاهی رو لبم گذاشت که یهو حالت تهوع بدی بهم دست داد بدو بدو رفتم تو دستشویی و تهیونگم پشت سرم اومد تو دستشو گذاشت رو سرم بلاخره بعد چند مین حالم بهتر شد
تهیونگ:چت شده تو چیزی خوردی شاید مسموم شدی
جه یی:نه چند روزیه همینطوری هستم
تهیونگ:نکنه تو.......
جه یی:چی....یا زود برو یه بیبی چک بگیر از داروخونه
تهیونگ:اوک
زود رفتم یه بیبی چک گرفتم و اومدم دادمش به جه یی
تهیونگ:بیا
رفتم تو دستشویی و بعد از انجام کار های لازم یکم منتظر موندم تا ببینم مثبته یا منفی تهیونگم کنارم وایستاده بود
بلاخره جواب معلوم شد
تهیونگ:چی شد
جه یی:منفیه
تهیونگ:چی واقعا؟!پس چرا تو مدتیه اینطوری شدی
جه یی:نمیدونم
دیدم تهیونگ داره ناراحت میشه راستشو بهش گفتم
جه یی:دیوونه دروغ گفتم مثبته
تهیونگ:چییی واقعا
جه یی:مستر کیم شما امروز مرض واقعا واقعا گفتن گرفتی خوب معلومه که واقعا میگم
منو برداشت و تو هوا چرخوند
جه یی:تهیونگ آروم بچه افتاد
تهیونگ:اوخ...باشه ببخشید، واقعا ازت ممنونم عشقم (ا.ن:مستر کیم جه یی حامله نشدااا من حاملش کردم باید از من تشکر ویژه کنی😂😎🍆)
جه یی:خواهش میکنم نفسم
بلاخره کلی باهم حرف زدیم و اون روزو با همه جشن گرفتیم و چند روز بعد هم منو تهیونگ دوباره ازدواج کردیم
[پرش به ۹ماه بعد]
ویو جه یی
(الان کم مونده به دنیا اومدن دخترم من و تهیونگ واقعا لحظه شماری میکنیم که ببینیمش امروز باید برم دکتر برای معاینه قبل از زایمان برای همین زود حاضر شدم و راه افتادم سمت مطب دکتر و رفتم داخل)
جه یی:تق تق تق(صدای در)
دکتر:بیاین تو
جه یی:سلام
دکتر:سلام خانم خوشگله چخبر خوبی
جه یی: مرصی
دکتر:برای معاینه اومدی
جه یی:اره
دکتر:خوب پس بیا رو تخت دراز بکش ببینم
رفتم رو تخت دراز کشیدم و دکتر معاینه کرد و گفت
دکتر:همه چیز رو به راهه ولی بخاطر اینکه میخوای طبیعی زایمان کنی باید با جناب کیم حداقل تا روز زایمان یبار رابطه داشته باشی
جه یی:آخه با این شکم
دکتر:بله با همین شکم یه نکاتی میگم که باید رعایت کنین در حین رابطه
جه یی:اوک
بعد اینکه دکتر نکات لازم رو گفت راه افتادم سمت خونه و رفتم تو و دیدم تهیونگ نشسته رو مبل رفتم و بغلش کردم
جه یی:سلام
تهیونگ:سلام عشقم،دکتر چی گفت
جه یی:همچی رو به راهه ولی گفت چون میخوام طبیعی زایمان کنم باید حداقل یبار رابطه داشته باشیم
تهیونگ:خوبه،پس بعد شام انجامش میدیم
رفتیم شام و خوردیم و بعد از جمع کردن میز رفتیم تو اتاق و............
قدرت عشق
تهیونگ:نظرت چیه زودتر ازدواج کنیم؟
البته برای بار دوم (با خنده)
جه یی:واقعا؟!
تهیونگ:آره
جه یی:معلومه که قبول میکنم از خدامه
تهیونگ:خوبه ولی اینبار مراسم نمیگیریم باشه؟
جه یی:حله
تهیونگ اومد نزدیکم و بوسه کوتاهی رو لبم گذاشت که یهو حالت تهوع بدی بهم دست داد بدو بدو رفتم تو دستشویی و تهیونگم پشت سرم اومد تو دستشو گذاشت رو سرم بلاخره بعد چند مین حالم بهتر شد
تهیونگ:چت شده تو چیزی خوردی شاید مسموم شدی
جه یی:نه چند روزیه همینطوری هستم
تهیونگ:نکنه تو.......
جه یی:چی....یا زود برو یه بیبی چک بگیر از داروخونه
تهیونگ:اوک
زود رفتم یه بیبی چک گرفتم و اومدم دادمش به جه یی
تهیونگ:بیا
رفتم تو دستشویی و بعد از انجام کار های لازم یکم منتظر موندم تا ببینم مثبته یا منفی تهیونگم کنارم وایستاده بود
بلاخره جواب معلوم شد
تهیونگ:چی شد
جه یی:منفیه
تهیونگ:چی واقعا؟!پس چرا تو مدتیه اینطوری شدی
جه یی:نمیدونم
دیدم تهیونگ داره ناراحت میشه راستشو بهش گفتم
جه یی:دیوونه دروغ گفتم مثبته
تهیونگ:چییی واقعا
جه یی:مستر کیم شما امروز مرض واقعا واقعا گفتن گرفتی خوب معلومه که واقعا میگم
منو برداشت و تو هوا چرخوند
جه یی:تهیونگ آروم بچه افتاد
تهیونگ:اوخ...باشه ببخشید، واقعا ازت ممنونم عشقم (ا.ن:مستر کیم جه یی حامله نشدااا من حاملش کردم باید از من تشکر ویژه کنی😂😎🍆)
جه یی:خواهش میکنم نفسم
بلاخره کلی باهم حرف زدیم و اون روزو با همه جشن گرفتیم و چند روز بعد هم منو تهیونگ دوباره ازدواج کردیم
[پرش به ۹ماه بعد]
ویو جه یی
(الان کم مونده به دنیا اومدن دخترم من و تهیونگ واقعا لحظه شماری میکنیم که ببینیمش امروز باید برم دکتر برای معاینه قبل از زایمان برای همین زود حاضر شدم و راه افتادم سمت مطب دکتر و رفتم داخل)
جه یی:تق تق تق(صدای در)
دکتر:بیاین تو
جه یی:سلام
دکتر:سلام خانم خوشگله چخبر خوبی
جه یی: مرصی
دکتر:برای معاینه اومدی
جه یی:اره
دکتر:خوب پس بیا رو تخت دراز بکش ببینم
رفتم رو تخت دراز کشیدم و دکتر معاینه کرد و گفت
دکتر:همه چیز رو به راهه ولی بخاطر اینکه میخوای طبیعی زایمان کنی باید با جناب کیم حداقل تا روز زایمان یبار رابطه داشته باشی
جه یی:آخه با این شکم
دکتر:بله با همین شکم یه نکاتی میگم که باید رعایت کنین در حین رابطه
جه یی:اوک
بعد اینکه دکتر نکات لازم رو گفت راه افتادم سمت خونه و رفتم تو و دیدم تهیونگ نشسته رو مبل رفتم و بغلش کردم
جه یی:سلام
تهیونگ:سلام عشقم،دکتر چی گفت
جه یی:همچی رو به راهه ولی گفت چون میخوام طبیعی زایمان کنم باید حداقل یبار رابطه داشته باشیم
تهیونگ:خوبه،پس بعد شام انجامش میدیم
رفتیم شام و خوردیم و بعد از جمع کردن میز رفتیم تو اتاق و............
۲۲.۹k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.