پارت159
#پارت159
+فکر خاصی نیست ، فقط من زنگ میزنم به مهرنوش و ازش میخوام ک باعاطفه هماهنگ کنه !
دست هایش را به هم کوبید و ادامه داد:
_به همین راحتی ...
فرشید دست به سینه شد و گفت:
_بهنام بدبخت میدونست یه کاسه ای زیر نیم کاسته ، من دیوانه حرفاشو باور نمی کردم...
روزبه به شانه ی فرشید ضربه ای زد وگفت :
+ببین من خیلی خوابم میاد ، نمیخوای بش بگم ، بگیرم بکپم ...
فرشید دستی به موهایش کشید و ازجایش پاشد و به سمت در اتاق رفت.
_زنگ بزن بهش بگو !!
روزبه گوشی اش را برداشت و روبه فرشید گفت:
+حسابی خوشتیپ کنیا...
...
+فکر خاصی نیست ، فقط من زنگ میزنم به مهرنوش و ازش میخوام ک باعاطفه هماهنگ کنه !
دست هایش را به هم کوبید و ادامه داد:
_به همین راحتی ...
فرشید دست به سینه شد و گفت:
_بهنام بدبخت میدونست یه کاسه ای زیر نیم کاسته ، من دیوانه حرفاشو باور نمی کردم...
روزبه به شانه ی فرشید ضربه ای زد وگفت :
+ببین من خیلی خوابم میاد ، نمیخوای بش بگم ، بگیرم بکپم ...
فرشید دستی به موهایش کشید و ازجایش پاشد و به سمت در اتاق رفت.
_زنگ بزن بهش بگو !!
روزبه گوشی اش را برداشت و روبه فرشید گفت:
+حسابی خوشتیپ کنیا...
...
۸۶۳
۱۴ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.