پارت ۴
پارت ۴
جیمین: من دارم میرم سر کار ات جایی نمیری
ات: باشه
جیمین: زود برمیگردم
ات: باشه
پرش زمانی به ۳ ساعت بعد
ات: حوصلم سر رف برم اتاق جیمین ببینم کتاب داره
ات رف تو اتاق جیمین و متوجه یه چیز هایی روی میز جیمین شد ات رف ببینه که چیه جیمین اومد تو اتاق
جیمین: من فقط به تو گفتم کتاب بردار گفتم فضولی کن(با داد)
ات: ن....نه
جیمین: پس بخاطر این کارت شکنجه میشی ات خانوم
ات: ولی م....من قسط فضولی نداشتم فقط اومدم کتاب بردارم
جیمین: خفه شو ات(با داد)
وسایل شکنجمو بیارین
بادیگارد ها: چشم قربان
بیارین گمشین بیرون
جیمین همینطور ات رو شکنجه میداد و ات گریه میکرد بلخره شکنجه تموم شد و جیمین ات رو ول کرد
ات با سر و صورت خونی رفت
(از زبان ات)
اومدم خونه دیدم تو اتاقم داره فضولی میکنه شکنجش دادم حقش بود
چند دیقه بعد جیمین با خودش میگه شاید حقش نبود من باهاش چیکار کردم بمیرم برای نگا های مظلومش که میگفت قصد فضولی نداره
بهتره با یه دسته گل برم پیش ات
خب این پارتو به اصرار چندتا از قشنگای پیج گذاشتم:)
پارت ۵ رو فردا میزارم
جیمین: من دارم میرم سر کار ات جایی نمیری
ات: باشه
جیمین: زود برمیگردم
ات: باشه
پرش زمانی به ۳ ساعت بعد
ات: حوصلم سر رف برم اتاق جیمین ببینم کتاب داره
ات رف تو اتاق جیمین و متوجه یه چیز هایی روی میز جیمین شد ات رف ببینه که چیه جیمین اومد تو اتاق
جیمین: من فقط به تو گفتم کتاب بردار گفتم فضولی کن(با داد)
ات: ن....نه
جیمین: پس بخاطر این کارت شکنجه میشی ات خانوم
ات: ولی م....من قسط فضولی نداشتم فقط اومدم کتاب بردارم
جیمین: خفه شو ات(با داد)
وسایل شکنجمو بیارین
بادیگارد ها: چشم قربان
بیارین گمشین بیرون
جیمین همینطور ات رو شکنجه میداد و ات گریه میکرد بلخره شکنجه تموم شد و جیمین ات رو ول کرد
ات با سر و صورت خونی رفت
(از زبان ات)
اومدم خونه دیدم تو اتاقم داره فضولی میکنه شکنجش دادم حقش بود
چند دیقه بعد جیمین با خودش میگه شاید حقش نبود من باهاش چیکار کردم بمیرم برای نگا های مظلومش که میگفت قصد فضولی نداره
بهتره با یه دسته گل برم پیش ات
خب این پارتو به اصرار چندتا از قشنگای پیج گذاشتم:)
پارت ۵ رو فردا میزارم
۱۰.۶k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.