چشمم را که،باز کردم
چشمم را که،باز کردم
دیدم ۱۲سال به یک چشم بهم زدن تمام شد…!و من،کنکوری بودم!
کنکور،همان هیولایی بود که،افتاده به جانم...و نمیدانستم باید چیکار کنم…!
از یک طرف،خستگی ها و خواب و مهمانی و فضای مجازی و غیره…!از یک طرف،انتظارات عجیب اطرافیانم،خصوصا پدر و مادرم…!
کاش،سال کنکور همش میخوابیدم...یا فقط مهمانی میرفتم....!
ولی…
عاشق نمیشدم…!
عاشق شدم...و کنکور،برای من تمام شد…!
میخواستم درس بخوانم!
ولی انگار تمام فصل ها،شعر های عاشقانه بود!
یا می امدم،تست بزنم!
میدیدم ساعت هاست،تمام صفحه ی آن ،کتاب های مزخرف را،نقاشی کشیدم و نوشته ام…:
(بیا بگشای در،بگشا که،دلتنگم…!)
یک طرفه رفتم جلو،نه او میدانست دوسش دارم،نه حالیم بود که،بدبخت کنکوری هستی!بچسب به درس!
روز کنکور،
نمیدانستم چی بزنم…!فقط دیوانه وار،شعرهای سوال های ادبیات را میخواندم…!
_جان بی جمال جانان،میل جهان ندارد…! _از صبا پرس
که ما را
همه شب تا دم صبح..
بوی زلف تو،
همان مونس جان است!
که بود ... _ جمعه و شنبه برایم چه تفاوت دارد
من که هرلحظه و هر ثانیه دلتنگ توام ...! _ هرگز حدیثِ حاضر غایب شنیده ایی؟
من در میان جمع و دلم،
جای دیگرست...!
اما نمیدانستند،استعاره یعنی تو…!کنایه یعنی تو!مجاز تو!ایهام تو!
حالا،شاید همه ی آن هایی که،در دانشگاه غیر دولتی قبول شده اند،همان۱۸سالگی،چیزی را گم کرده اند…!و آنهایی که،پشت کنکور مانده اند،امید زندگیشان را…!
اما،
دانشگاه آزاد،جای بدی نیست!
دیدم ۱۲سال به یک چشم بهم زدن تمام شد…!و من،کنکوری بودم!
کنکور،همان هیولایی بود که،افتاده به جانم...و نمیدانستم باید چیکار کنم…!
از یک طرف،خستگی ها و خواب و مهمانی و فضای مجازی و غیره…!از یک طرف،انتظارات عجیب اطرافیانم،خصوصا پدر و مادرم…!
کاش،سال کنکور همش میخوابیدم...یا فقط مهمانی میرفتم....!
ولی…
عاشق نمیشدم…!
عاشق شدم...و کنکور،برای من تمام شد…!
میخواستم درس بخوانم!
ولی انگار تمام فصل ها،شعر های عاشقانه بود!
یا می امدم،تست بزنم!
میدیدم ساعت هاست،تمام صفحه ی آن ،کتاب های مزخرف را،نقاشی کشیدم و نوشته ام…:
(بیا بگشای در،بگشا که،دلتنگم…!)
یک طرفه رفتم جلو،نه او میدانست دوسش دارم،نه حالیم بود که،بدبخت کنکوری هستی!بچسب به درس!
روز کنکور،
نمیدانستم چی بزنم…!فقط دیوانه وار،شعرهای سوال های ادبیات را میخواندم…!
_جان بی جمال جانان،میل جهان ندارد…! _از صبا پرس
که ما را
همه شب تا دم صبح..
بوی زلف تو،
همان مونس جان است!
که بود ... _ جمعه و شنبه برایم چه تفاوت دارد
من که هرلحظه و هر ثانیه دلتنگ توام ...! _ هرگز حدیثِ حاضر غایب شنیده ایی؟
من در میان جمع و دلم،
جای دیگرست...!
اما نمیدانستند،استعاره یعنی تو…!کنایه یعنی تو!مجاز تو!ایهام تو!
حالا،شاید همه ی آن هایی که،در دانشگاه غیر دولتی قبول شده اند،همان۱۸سالگی،چیزی را گم کرده اند…!و آنهایی که،پشت کنکور مانده اند،امید زندگیشان را…!
اما،
دانشگاه آزاد،جای بدی نیست!
۱.۳k
۱۹ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.