ویو ساعت ۱۲ شب:
ویو ساعت ۱۲ شب:
ا.ت: من خوابم میاد
جونگ کوک:برو بخواب منم الان میام
ا.ت: هوف باشه
ا.ت ویو: با زور رفتم خوابیدم
رفتم رو تخت دراز کشیدم که متوجه دیت گرمی دور کمرم شدم برگشتم که با صورت کیوتی مواجه شدم
جونگ کوک: میخوای بخوابی؟؟
ا.ت: نه میخوام برقصم
جونگ کوک: چه جالببب
ا.ت: مسخره
جونگ کوک: (اخم)
ا.ت: خب حالا قیافتو اونجوری نکن
جونگ کوک: بیا تو بغل هم دیگه بخوابیم
ا.ت: کاری نکن برم رو کاناپه بخوابما
و هم اکنون جونگ کوک ا.ت. رو به زور بغل میکنه
ا.ت ویو: تو بغلش حس ارامشی داشتم خیلی حس خوبی بود فکر کنم منم یه حس هایی نسبت بهش دارممم حالا چمیدونمم
فردا صبح:
ا.ت ویو: از خواب بیدار شدم که قیافه ی کیوت جونگ کوک رو دیدم اون تو خواب هم بی نظیر بود دستم رو بردم سمت موهاش و نوازشش کردم که چشاشو باز کرد
جونگ کوک: داری چیکار میکنی؟؟
ا.ت: م من ه هیچی به خدا
جونگ کوک: اشکالی نداره ادامه بده
ا.ت شروع میکنه به ناز کردن موهای جونگ کوک
ا.ت: من خوابم میاد
جونگ کوک:برو بخواب منم الان میام
ا.ت: هوف باشه
ا.ت ویو: با زور رفتم خوابیدم
رفتم رو تخت دراز کشیدم که متوجه دیت گرمی دور کمرم شدم برگشتم که با صورت کیوتی مواجه شدم
جونگ کوک: میخوای بخوابی؟؟
ا.ت: نه میخوام برقصم
جونگ کوک: چه جالببب
ا.ت: مسخره
جونگ کوک: (اخم)
ا.ت: خب حالا قیافتو اونجوری نکن
جونگ کوک: بیا تو بغل هم دیگه بخوابیم
ا.ت: کاری نکن برم رو کاناپه بخوابما
و هم اکنون جونگ کوک ا.ت. رو به زور بغل میکنه
ا.ت ویو: تو بغلش حس ارامشی داشتم خیلی حس خوبی بود فکر کنم منم یه حس هایی نسبت بهش دارممم حالا چمیدونمم
فردا صبح:
ا.ت ویو: از خواب بیدار شدم که قیافه ی کیوت جونگ کوک رو دیدم اون تو خواب هم بی نظیر بود دستم رو بردم سمت موهاش و نوازشش کردم که چشاشو باز کرد
جونگ کوک: داری چیکار میکنی؟؟
ا.ت: م من ه هیچی به خدا
جونگ کوک: اشکالی نداره ادامه بده
ا.ت شروع میکنه به ناز کردن موهای جونگ کوک
۱۰.۷k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.