پارت سی و هفت
#پارت_سی_و_هفت
رها: که یهو طاها دستمو کشید گفت
طاها: ثابت میکنم ولی فکر نمی کنم واسه شما قانع کننده باشه
بعد لبامو گذاشتم رو لبای رها و رها رو کامل به خودم نزدیک کردم که یهو وانیا امد منو از رها جدا کرد و گفت
وانیا: تو نمی تونی کسیو جز من ببوسی طاهاااا(داد)
طاها: بعد حرف وانیا وانیا دوباره رها رو کشیدمش سمت خودم و دوباره بوسیدمش وانیا دوباره سعی کرد منو از رها جدا کنه ولی من خیلی محکم رها رو گرفته بودم که فکر کنم با زور نفس میکشید وقتی وانیا دید من ول کن نیستم امد موهای رها رو کشید(موهای رها اینجا بلنده) که رها به داد بلند کشید
رها: وقتی طاها داشت لب🔞ای منو میب🔞وسید یه چند باری تلاش کرد که مو از بغل طاها بیاره بیرون خیلی درد داشت از شدت درد اشکام ریخت که مجبور شدم داد بزنم
طاها: وقتی حال رها رو دیدم عصبی شدم و وانیا رو زدم بعد برگشتم رو به رها که بلندش کنم دیدم نیست
رها: وقتی طاها وانیا رو زد دلم خنک شد حقش بود دختره ی عنتر یه جوری موهامو کشید دردم گرفت تو اون فرصت استفاده کردم رفتم بالا مانتو و شالمو پوشیدم از پله ها امدم پایین که طاها گفت
طاها: کجا
رها: انتظار نداری که بعد این همه انتظار اینجا بمونم انتظار داری؟؟؟؟
وانیا: طاها واقعا برات متسفم به خاطر یه هر🔞زه دست رو من بلند کردی رو عشق اول زندگیت دخترخالت همدمت
طاها: هر🔞زه تویی یا اون یه شب تو بغل شوهر سابقتی یه شب تو بغل من به نظرت من یه تاره موی رها رو بهت میدم
طاها: رفتم دست رها رو گرفتم سوار ماشین شدیم و که رها پرسید
رها: چرا شناسنامه هامونو نشون ندادی
طاها: چون امممم... نمیدونم(میدونه ولی نمیگه)
رسیدیم خونه امشب مهمونی بود اصلا حوصله نداشتم ولی باید میرفتم چون شکیب ناراحت میشد رها رفت تو اتاقش منم دوتا پیتزا سفارش دادم وقتی اوردن رفتم بالا رها رو صدا بزنم بدون اینکه در بزنم درو باز کردم رفتم تو که دیدم رها با حوله نشسته رو تخت تا منو دید
رها: وقتی امدیم خونه من رفتم حموم بعد با حوله امدم نشستم رو تخت که یهو در باز شد و طاها امد تو که گفتم
رها: تو بلد نیستی در بزنی؟
طاها: نچ
رها: اوکی برو بیرون بزار لباسامو بپوشم
طاها: نچ
رها: سوزنت گیر کرده هی میگی نچ نچ
طاها: اهوم رها
رها: بله
طاها: وقتی وانیا موهاتو کشید خیلی دردت امد
رها: اهوم ولی الان هرکاریم کنی دیگه درد نمیکنه
طاها: چرا
رها: چون...
لایک♥کامنت💌فراموش نشه😘😘😘😍😍
رها: که یهو طاها دستمو کشید گفت
طاها: ثابت میکنم ولی فکر نمی کنم واسه شما قانع کننده باشه
بعد لبامو گذاشتم رو لبای رها و رها رو کامل به خودم نزدیک کردم که یهو وانیا امد منو از رها جدا کرد و گفت
وانیا: تو نمی تونی کسیو جز من ببوسی طاهاااا(داد)
طاها: بعد حرف وانیا وانیا دوباره رها رو کشیدمش سمت خودم و دوباره بوسیدمش وانیا دوباره سعی کرد منو از رها جدا کنه ولی من خیلی محکم رها رو گرفته بودم که فکر کنم با زور نفس میکشید وقتی وانیا دید من ول کن نیستم امد موهای رها رو کشید(موهای رها اینجا بلنده) که رها به داد بلند کشید
رها: وقتی طاها داشت لب🔞ای منو میب🔞وسید یه چند باری تلاش کرد که مو از بغل طاها بیاره بیرون خیلی درد داشت از شدت درد اشکام ریخت که مجبور شدم داد بزنم
طاها: وقتی حال رها رو دیدم عصبی شدم و وانیا رو زدم بعد برگشتم رو به رها که بلندش کنم دیدم نیست
رها: وقتی طاها وانیا رو زد دلم خنک شد حقش بود دختره ی عنتر یه جوری موهامو کشید دردم گرفت تو اون فرصت استفاده کردم رفتم بالا مانتو و شالمو پوشیدم از پله ها امدم پایین که طاها گفت
طاها: کجا
رها: انتظار نداری که بعد این همه انتظار اینجا بمونم انتظار داری؟؟؟؟
وانیا: طاها واقعا برات متسفم به خاطر یه هر🔞زه دست رو من بلند کردی رو عشق اول زندگیت دخترخالت همدمت
طاها: هر🔞زه تویی یا اون یه شب تو بغل شوهر سابقتی یه شب تو بغل من به نظرت من یه تاره موی رها رو بهت میدم
طاها: رفتم دست رها رو گرفتم سوار ماشین شدیم و که رها پرسید
رها: چرا شناسنامه هامونو نشون ندادی
طاها: چون امممم... نمیدونم(میدونه ولی نمیگه)
رسیدیم خونه امشب مهمونی بود اصلا حوصله نداشتم ولی باید میرفتم چون شکیب ناراحت میشد رها رفت تو اتاقش منم دوتا پیتزا سفارش دادم وقتی اوردن رفتم بالا رها رو صدا بزنم بدون اینکه در بزنم درو باز کردم رفتم تو که دیدم رها با حوله نشسته رو تخت تا منو دید
رها: وقتی امدیم خونه من رفتم حموم بعد با حوله امدم نشستم رو تخت که یهو در باز شد و طاها امد تو که گفتم
رها: تو بلد نیستی در بزنی؟
طاها: نچ
رها: اوکی برو بیرون بزار لباسامو بپوشم
طاها: نچ
رها: سوزنت گیر کرده هی میگی نچ نچ
طاها: اهوم رها
رها: بله
طاها: وقتی وانیا موهاتو کشید خیلی دردت امد
رها: اهوم ولی الان هرکاریم کنی دیگه درد نمیکنه
طاها: چرا
رها: چون...
لایک♥کامنت💌فراموش نشه😘😘😘😍😍
۸۳.۷k
۲۱ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.