رمان
#رمان
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:13
*ویو سارا*
ی نگاه به پشتم انداختم دیدم همه اعضا از ماشین پیاده شدن تا مثلا ازم دفاع کنن و اما با چهره های متعجبشون که چشم هاشون کمی مونده تا از کاسه خارج بشه روبه رو شدم
سارا:چتونه؟چرا اینطور شدید؟انگاری روح دیدی یالا سوار شید کار داریم،من رانندگی میکنم
سوار که شدیم با سرعت حرکت کردم که جونگکوک به حرف اومد
جونگکوک:احیانا بادیگارد شخصیمون هستی؟
سارا:نه
شوگا:ماموریتی با ما داری که ما بی خبریم؟
سارا:نه
تهیونگ:احیانا فیلم هندی دارید ضبط میکنید ما نمیدونیم
سارا:این دیگه چه سوالیه،نه
جی هوپ:واوووووو افرین بابا چه خوب بلدی توو،رزمی کار میکنی؟
سارا:۲سال پیش کار میکردم
جیمین:حتما عضله سازی؟
سارا:قبلا
جین:پس چطور رسیدی آشپزی یاد گرفتی؟
سارا:خیلی کار ها رو میتونم انجام بدم
نامجون:خیلی هم عالی افرین فکر نمیکردم اینقدر بلد باشی
سارا:گفتم هنوز منو نمیشناسید،حالا هم اگه میشه بس کنید سوال کردن
بعد ۲۰ مین به خونه رسیدیم و وارد شدیم
سارا:لباساتونو عوض کنید منم داخل اتاقم هستم لباسامو عوض میکنن بعد میام براتون نهار درست میکنم
همشون:اوکی
رفتم داخل اتاقم اینو هیچوقت نگفته بودم اما من ی بیماری دارم اونم دیابته
خب همونطور که معلومه برا کنترل این بیماری که به بقیه اعضای بدن آسیب نزنه از یک دارویی که به شکل امپوله استفاده میکنم
که باید همیشه قبل از نهار اونو توی دستم یا شکمم تزریق کنم
من اکثرا توی دستم تزریق میکنم این وسیله اسمش انسولین هست که من قلمیش رو استفاده میکنم داخل این انسولین موادی وجود داره که باعث کنترل دیابتم میشه برا همین ازش استفاده میکنم(اینبار همه اطلاعاتم دقیق و درسته)
خلاصه انسولین رو دراوردم و تو دستم تزریق کردم
*ویو جونگکوک*
کار سارا عالی بود خیلی خوب مرد رو کتک زد واقعا هممون رو متعجب کرد
من لباسام رو عوض کردم و خواستم برم پیش سارا که بپرسم حالش خوبه یانه
پس رفتم دم در اتاقش که دیدم داره ی چیزی که مثل امپوله رو تو دستش تزریق میکنه
اون ی لحظه چشمش به من افتاد منم سریع رفتم کنار،یکم صبر کردم بعد رفتم داخل اتاقش
جونگکوک:راستی خوبی؟آسیب که ندیدی؟
سارا:خوبم
جونگکوک:داشتی چیکار میکردی؟
سارا:باشه بهت میگم،اما به کسی نباید بگی حتی اعضا،خب ببین من ی بیماری دارم اسمشم دیابته برای هروعده غذایی که میخوام بخورم قبلش باید انسولین تزریق کنم
جونگکوک:اوو درد نداره اونوقت؟
سارا:تو وقتی روی استیج میری که اهنگ بخونی استرس نمیگیری؟نمیترسی خراب بشه اجرات؟
جونگکوک:نه دیگه چون این ۱۰ ساله بلدم دیگه عادت کردم
سارا:دقیقا منم همینطورم،عادت کردم دیگه من الان ۲۲سالمه و از وقتی کوچیک بودم این بیماری رو داشتم،درد نداره برای من
جونگکوک:امیدوارم همیشه سالم باشی
سارا:مرسی
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:13
*ویو سارا*
ی نگاه به پشتم انداختم دیدم همه اعضا از ماشین پیاده شدن تا مثلا ازم دفاع کنن و اما با چهره های متعجبشون که چشم هاشون کمی مونده تا از کاسه خارج بشه روبه رو شدم
سارا:چتونه؟چرا اینطور شدید؟انگاری روح دیدی یالا سوار شید کار داریم،من رانندگی میکنم
سوار که شدیم با سرعت حرکت کردم که جونگکوک به حرف اومد
جونگکوک:احیانا بادیگارد شخصیمون هستی؟
سارا:نه
شوگا:ماموریتی با ما داری که ما بی خبریم؟
سارا:نه
تهیونگ:احیانا فیلم هندی دارید ضبط میکنید ما نمیدونیم
سارا:این دیگه چه سوالیه،نه
جی هوپ:واوووووو افرین بابا چه خوب بلدی توو،رزمی کار میکنی؟
سارا:۲سال پیش کار میکردم
جیمین:حتما عضله سازی؟
سارا:قبلا
جین:پس چطور رسیدی آشپزی یاد گرفتی؟
سارا:خیلی کار ها رو میتونم انجام بدم
نامجون:خیلی هم عالی افرین فکر نمیکردم اینقدر بلد باشی
سارا:گفتم هنوز منو نمیشناسید،حالا هم اگه میشه بس کنید سوال کردن
بعد ۲۰ مین به خونه رسیدیم و وارد شدیم
سارا:لباساتونو عوض کنید منم داخل اتاقم هستم لباسامو عوض میکنن بعد میام براتون نهار درست میکنم
همشون:اوکی
رفتم داخل اتاقم اینو هیچوقت نگفته بودم اما من ی بیماری دارم اونم دیابته
خب همونطور که معلومه برا کنترل این بیماری که به بقیه اعضای بدن آسیب نزنه از یک دارویی که به شکل امپوله استفاده میکنم
که باید همیشه قبل از نهار اونو توی دستم یا شکمم تزریق کنم
من اکثرا توی دستم تزریق میکنم این وسیله اسمش انسولین هست که من قلمیش رو استفاده میکنم داخل این انسولین موادی وجود داره که باعث کنترل دیابتم میشه برا همین ازش استفاده میکنم(اینبار همه اطلاعاتم دقیق و درسته)
خلاصه انسولین رو دراوردم و تو دستم تزریق کردم
*ویو جونگکوک*
کار سارا عالی بود خیلی خوب مرد رو کتک زد واقعا هممون رو متعجب کرد
من لباسام رو عوض کردم و خواستم برم پیش سارا که بپرسم حالش خوبه یانه
پس رفتم دم در اتاقش که دیدم داره ی چیزی که مثل امپوله رو تو دستش تزریق میکنه
اون ی لحظه چشمش به من افتاد منم سریع رفتم کنار،یکم صبر کردم بعد رفتم داخل اتاقش
جونگکوک:راستی خوبی؟آسیب که ندیدی؟
سارا:خوبم
جونگکوک:داشتی چیکار میکردی؟
سارا:باشه بهت میگم،اما به کسی نباید بگی حتی اعضا،خب ببین من ی بیماری دارم اسمشم دیابته برای هروعده غذایی که میخوام بخورم قبلش باید انسولین تزریق کنم
جونگکوک:اوو درد نداره اونوقت؟
سارا:تو وقتی روی استیج میری که اهنگ بخونی استرس نمیگیری؟نمیترسی خراب بشه اجرات؟
جونگکوک:نه دیگه چون این ۱۰ ساله بلدم دیگه عادت کردم
سارا:دقیقا منم همینطورم،عادت کردم دیگه من الان ۲۲سالمه و از وقتی کوچیک بودم این بیماری رو داشتم،درد نداره برای من
جونگکوک:امیدوارم همیشه سالم باشی
سارا:مرسی
۶.۵k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.