🄹🄴🄾🄽
{کانیا}
خودم فهمیدم کیه رفیق کصکشمه اسمش جیاس همسن خودمه تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم
بعد چند بوق جواب داد
کانیا: الو؟
جیا: چخبر کجایی
کانیا: شرکتم نشستم سلامتی
جیا: اوکی ببین شب قرار بود بریم کازینو کارای قمار رو انجام بدیم
کانیا: اوکی ساعت ۲ شب اینا میریم اوکی؟
جیا: اوکی راستیییی کصکش شنیدم با جئون جونگکوک رابطه داری ولی الکیه چون اون دشمنته
کانیا: من کار دارم بای بای
چند دقیقه نشد که تلفن رو قطع کردم دیدگ به شماره ناشناس دیگه بم زنگ زد
کانیا: الو بفرمایید
جونگکوک: الو کانیا کوکم
کانیا: بگو
جونگکوک: ساعت ۷ اماده باش بریم خرید عروسی
کانیا: من کار دارم نمیتونم بیام
جونگکوک: من که نمیخوام لباس عروس بپوشم بت گفتم اماده باش
کانیا: دارم میگم کار دارم
جونگکوک: اووی برو هرکاری دلت میخواد بکن بای
کانیا: بای
فطع کردن
چیششش بدبختیم کم بود درگیر کارای عروسیم شدم اه صب کن به جیا میکم یه لباس جور کنه برام بلاخره مامانش یه لبسا فروش معروفع
اوه یادم رفت فردا عروسیمه....
پرش زمانی به کازینو...
خودم فهمیدم کیه رفیق کصکشمه اسمش جیاس همسن خودمه تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم
بعد چند بوق جواب داد
کانیا: الو؟
جیا: چخبر کجایی
کانیا: شرکتم نشستم سلامتی
جیا: اوکی ببین شب قرار بود بریم کازینو کارای قمار رو انجام بدیم
کانیا: اوکی ساعت ۲ شب اینا میریم اوکی؟
جیا: اوکی راستیییی کصکش شنیدم با جئون جونگکوک رابطه داری ولی الکیه چون اون دشمنته
کانیا: من کار دارم بای بای
چند دقیقه نشد که تلفن رو قطع کردم دیدگ به شماره ناشناس دیگه بم زنگ زد
کانیا: الو بفرمایید
جونگکوک: الو کانیا کوکم
کانیا: بگو
جونگکوک: ساعت ۷ اماده باش بریم خرید عروسی
کانیا: من کار دارم نمیتونم بیام
جونگکوک: من که نمیخوام لباس عروس بپوشم بت گفتم اماده باش
کانیا: دارم میگم کار دارم
جونگکوک: اووی برو هرکاری دلت میخواد بکن بای
کانیا: بای
فطع کردن
چیششش بدبختیم کم بود درگیر کارای عروسیم شدم اه صب کن به جیا میکم یه لباس جور کنه برام بلاخره مامانش یه لبسا فروش معروفع
اوه یادم رفت فردا عروسیمه....
پرش زمانی به کازینو...
۶.۳k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.