🄹🄴🄾🄽
{کانیا}
از خواب بیدار شدم دیدم توی اتاق شیکی هستم سریع از تخت بلند شدم نگاهی به اطرافم انداختم و دیدم جلوی میز چندتا عطر و سالت هست
عطر رو برداشتم و بو کردم فهمیدم اتاق جونگکوکا ولی من دیشب پایین روی مبل خوابیدم
رفتم پایین دیدم جونگکوک با تیشرتی مشکی که جذب کمرشه و شلوارکی کرمی رنگ کنار گاز وایستاده و داره اشپزی میکنه و در هین اشپزی اهنگ میخونه
کانیا: صبح بخیر
جونگکوک: الان ساعت²ظهره ولی بازم صبحت بخیر
کانیا: چی ساعت²شت من ساعت ¹² قراره داشتممم
جونگکوک: قرار چی
کانیا: باید با یارو تایلندیه معامله کنم
جونگکوک: معامله چی
کانیا: شخصیه
کانیا: من دیگه میرم
جونگکوک: بموک بلد ناهار برو بعدشم قراره بریم خرید عروسی
کانیا: بزار برای شب
جونگکوک: باشه برو
کانیا: بای
از خونه ی جونگکوک خارج شدم و به راننده گفتم تا خونم ببرتم و اونم بردم
از ماشین پیاده شدم و به جف زنگ زدم جف همون مرد تایلندیه اون کشتی سازه و اون ازم چندتا اصلحه برای نگهباناش میخواد و منم در برابرش ۲ کشتی که جوااب تماسم نداد
وارد خونم شدم و لباسم رو عوض کردم که اصلحه ام رو دیدم یادم اومد امشب حملس یعنی باید برم انبار رقیب رو پودر کنم
برام کاری نیست
کلید ماشینم رو برداشتم و رفتم شرکت جیمین چون اونجا هم کار میکنم اونجا مدیر حسابداری و سحام دارم
ماشینو پارک کردم و وارد شرکت شدم همه تعظیم کردن
سوار اسانسور شدم و رفتم طبقه ی ⁵ و وارد اتاقم شدم و روی صندلیم نشستم و پاهام رو گزاشتم روی میز و سرمو کردم توی گوشیم که دیدم یه ناشناس ³² بار مسیج داده مسیج رو باز کردم
؟: کانیا کجایی
؟: نمیای؟
؟: امشب ساعت ۱ بیا بریم رود هان
؟: ببین حوصله ندارم منتظر تو باشم خوابم میاد میای یا نه
؟: بعدم باید بریم کازینو...
از خواب بیدار شدم دیدم توی اتاق شیکی هستم سریع از تخت بلند شدم نگاهی به اطرافم انداختم و دیدم جلوی میز چندتا عطر و سالت هست
عطر رو برداشتم و بو کردم فهمیدم اتاق جونگکوکا ولی من دیشب پایین روی مبل خوابیدم
رفتم پایین دیدم جونگکوک با تیشرتی مشکی که جذب کمرشه و شلوارکی کرمی رنگ کنار گاز وایستاده و داره اشپزی میکنه و در هین اشپزی اهنگ میخونه
کانیا: صبح بخیر
جونگکوک: الان ساعت²ظهره ولی بازم صبحت بخیر
کانیا: چی ساعت²شت من ساعت ¹² قراره داشتممم
جونگکوک: قرار چی
کانیا: باید با یارو تایلندیه معامله کنم
جونگکوک: معامله چی
کانیا: شخصیه
کانیا: من دیگه میرم
جونگکوک: بموک بلد ناهار برو بعدشم قراره بریم خرید عروسی
کانیا: بزار برای شب
جونگکوک: باشه برو
کانیا: بای
از خونه ی جونگکوک خارج شدم و به راننده گفتم تا خونم ببرتم و اونم بردم
از ماشین پیاده شدم و به جف زنگ زدم جف همون مرد تایلندیه اون کشتی سازه و اون ازم چندتا اصلحه برای نگهباناش میخواد و منم در برابرش ۲ کشتی که جوااب تماسم نداد
وارد خونم شدم و لباسم رو عوض کردم که اصلحه ام رو دیدم یادم اومد امشب حملس یعنی باید برم انبار رقیب رو پودر کنم
برام کاری نیست
کلید ماشینم رو برداشتم و رفتم شرکت جیمین چون اونجا هم کار میکنم اونجا مدیر حسابداری و سحام دارم
ماشینو پارک کردم و وارد شرکت شدم همه تعظیم کردن
سوار اسانسور شدم و رفتم طبقه ی ⁵ و وارد اتاقم شدم و روی صندلیم نشستم و پاهام رو گزاشتم روی میز و سرمو کردم توی گوشیم که دیدم یه ناشناس ³² بار مسیج داده مسیج رو باز کردم
؟: کانیا کجایی
؟: نمیای؟
؟: امشب ساعت ۱ بیا بریم رود هان
؟: ببین حوصله ندارم منتظر تو باشم خوابم میاد میای یا نه
؟: بعدم باید بریم کازینو...
۱۳.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.