part

part:8
یک شب بعد از یک روز خسته کننده یوری به خونه برگشته بود و جیمین با درست کردن یک غذای خوشمزه به استقبالش رفت.
اون شب یوری بیشتر از حد معمولش به جیمین خیره می‌موند.
- هی چی‌ شده، جذابیت‌هام تو رو کور میکنه‌ها اینقدر بهم خیره نشو.
اما یوری جواب جیمین رو با یک لبخند داد.
- تو خیلی خوشگلی جیمینا.
پسر درحالی که لقمه‌ غذاش وسط راه خشک شده بود، به چشم‌های یوری نگاه کرد. اون چشم‌ها داشت کاملا حقیقت رو می‌گفت‌. بعد از یک‌ماه اون دختر بالاخره بین عقل و قلبش یکی رو انتخاب کرده بود.
اون دو اون شب رو به عنوان به یادموندنی‌ترین شبشون ثبت کردند. و صبح روز بعد یوری با شاد‌ترین حال ممکنش به سر‌کار رفت.
اما رفتنش همانا و ظاهر شدن سونگمین همانا.
- انجمن احضارت کردن.
جیمین مثل همیشه با اخمی که به سونگمین نگاه می‌کرد، سری تکون داد.
حالا بعد از چند لحظه روی صندلی‌ای بین اعضای انجمن خدایان چهار عنصر نشسته بود.
- پارک جیمین، خدای عنصر آب. تو با زیرپا گذاشتن یکی از قانون‌های بزرگ ما و اهمیت ندادن به مشاوری که از طرف انجمن برات فرستاده شده بود اشتباه بزرگی مرتکب شدی.
بعد از صحبت نماینده عنصر باد، عنصر آتش با خشم درونی شروع به صحبت کرد.
- با توجه به این، برقراری ارتباط با یک انسان یکی از گناهان بسیار بزرگ برای ما به شمار می‌آید، بین تو و اون انسان مجبور به انتخاب قربانی هستین. اگر هم انتخاب نکنید، این انجمن است که انتخاب می‌کنه و مطمئن هستم می‌دونی چه کسی انتخاب می‌شه.
نفر بعدی شروع به صحبت کرد.
- امیدوارم بدونی این یک اخطار جدی است و نباید پشت گوش بندازی. مرخصی.
جیمین هم با تعظیم کوتاهی، از اونجا بیرون اومد.
چند ساعتی داخل ماشین جلوی شرکت خبرنگاری نشسته بود. فکر می‌کرد می‌تونست باهاشون مخالفت کنه، اون‌ها رو شکست بده. اما مثل بازنده‌ها فقط به حرف‌هاشون گوش داد و سرتکون داد. اون مجبور به انتخاب بود. انتخابی که هیچ گاه فکرش رو نمی‌کرد اینقدر غمگین کننده باشه. اما حتما راهی برای راحت‌تر کردنش وجود داشت.
با باز شدن در شاگرد و نشستن یوری داخل ماشین، افکارش رو کنار زد و سعی کرد آخرین روز‌های قشنگی برای هر دوشون بسازه.
یوری با بوسه‌ای که روی گونه جیمین کاشت، خستگی یک روز کاریش رو از بین برد.
- نظرت درباره‌ی یک قرار چیه؟
----------------------------------
#mypearl
#fanfiction
#bts
#jimin
دیدگاه ها (۰)

part:9پسر هم‌زمان با روشن کردن ماشین پرسید. یوری حتی فکر هم ...

part:10بدون اهمیت به بارونی که برای هر دو لذت بخش بود، چشم‌ ...

part:7یوری چیز اضافه‌تری نگفت و به آبی که هنوز جوش نیومده بو...

part:6جیمین سعی می‌کرد با مطمئن‌ترین لحن ممکن سوالش رو بپرسه...

part:5سونگمین که یکی از مشاوران انجمن خدایان عناصر بود بعد ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط