رمان یک خاطره پارت ۱۲: شدوی سردرگم

♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_¹² [🖤♥]

من برای چی این کارو کردم؟
سونیک خجالت بکش برا چی اینکارو کردی؟ مسخره.. گندش بزنن.

«شدو❤️‍🩹🕷»
بیدار شدم.
کسی رو که دیدم خارپشت آبی بود.
چشماشو بسته بود، دمشو تکون میداد و لبخند میزد.
این همه خجالت محاله چرا این خارپشت ابی اینجوری میکنه؟
چشمامو بستم و چرخیدم به سمت مخالف خارپشت آبی رنگ.

خارپشت آبی- شدو، بیدار شدی؟
- اوم؟
تظاهر کردم که تازه بیدار شدم.
- اره الان. چی شد؟
خارپشت آبی- از حال رفتی.
یه خارپشت سفید از در وارد شد. این دیگه کیه؟ چرا سفیده؟
خارپشت آبی- الان برات سوال شده این کیه؟؟ اره؟ این سیلور هست.
- سیلور؟ من تورو... یادم... نمیاد.
اشک توی چشماش جمع شد.
- ببخشید! چرا گریه میکنی؟
خارپشت آبی- سیلور خیر سرت توی به این گنده گی باید گریه کنی؟
سیلور- اخه چرا منو یادش نیست؟
خارپشت آبی- فراموشی گرفته، هیچ کدوممونو یادش نیست سیلور. انقدر احساسی نباش.

♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
دیدگاه ها (۰)

رمان یک خاطره پارت ۱۳:

رمان یک خاطره پارت ۱۴:

رمان یک خاطره پارت ۱۱: ایا سونیک عاشق شدوست؟

رمان یک خاطره پارت ۱٠: گریه

خطوط موازی

نام فیک:عشق مخفیPart: 7ویو جیمین*جی. گفتم که برام کار پیش او...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط