اربابمن

#ارباب-من
part : 5

بعد از اینکه دکتر رفت کوک رفت سمت ات و...
دستشو روی صورت ات گذاشت
کوک نگران ات بود
دخترش که درد داشت ولی بیهوش بود
کوک خیلی ناراحت بود از اینکه با ات بد بوده ولی مگه ات چقدر توان داشت ؟؟

کوک همینطوری داشت صورت ات رو نوازش می کرد که در اتاق با شدت باز شد
جوری که صدای باز شدن در توی کل عمارت پیچید

اون .... اون یونجی بود ، کسی که جزو باند مافیای جئون جونگ کوکه

یونجی معمولا کار های حمل اصلحه یا کارای غیر قانونی کوک رو انجام میداد
یونجی خیلی اعصبانی بود ، جوری که حاضر بود همون لحظه کوک رو بکشه
حالا چرا ؟؟ ... اصلا به چه دلیل ؟؟

یونجی : کوک چتههههه ، چرا نمیای باند مگه نمی دونی امشب مهمونی تمام باند مافیا هاست ؟؟

کوک : چته .. مگه نمیبینی اینجا ادم خوابیده
ببخشید ولی چرا باید بیام ؟؟ مگه قرار نبود خودت بری با اون دوست دخترت ؟؟

یونجی : واییی .. خدایا توی اون مهمونی فقط رئیس باند مافیا ها هستن و یعنی تو باید با دوست دخترت بری

کوک : اما ...

پارت بعد شرطی نداره فقط حمایت کنین و انرژی بدین
نویسنده : kim lora
چنل ناناصمون :https://wisgoon.com/kookjbcusbak
دیدگاه ها (۱)

#ارباب-منpart : 6کوک : اما .... من که دوست دختر ندارم یونجی ...

#ارباب-منpart : 7کوک : یعنی ... تو باید امشب خودتو دوست دختر...

#ارباب-منpart : 4ات : ار...ارباب..یو..یوری ..منو هل ...داد ج...

#ارباب-منpart: 3که ات لیز خورد ولی ... پله های عمارت خیلی زی...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۳ توی بیمارستان با هم صحبت کردیمهلن : عش...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

پارت ۹آنچه گذشت: آماده شودم برم شرکت که یهو.....یادم امد اتو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط