نقاب عشق
نقاب عشق
#پارت۱۰
و داشت ارباب رو صدا میزد .ولی ارباب انگار نمیشنید وایه همین رفتم سمتش :
ا/ت:ببخشید کاری داشتید؟
۰۰۰:عو!آره کیم تهیونگ خونه است ؟
ا/ت:بله ،ولی شما کی هستید؟
۰۰۰:من جینم برادر بزرگتر تهیونگ
ا/ت:بله ارباب ،دنبالم بیاین شما رو تا اتاق ارباب همراهی میکنم
جین:ممنون بانوی جوان
با اون پسره جین به سمت اتاق ارباب رفتیم
ا/ت:تق ....تق
تهیونگ: بفرمایید داخل
ا/ت:قربان مهمان دارید
تهیونگ: کی....عو هیونگ..(میره وجین رو بغل میکنه)
تهیونگ: کی برگشتی؟
جین:یه دوسه ساعتی میشه پدر گفت که دیگه تو اون خونه زندگی نمیکنی واسه همین اومدم اینجا !
تهیونگ: چه بهتر!ا/ت برو اتاق مهمان رو برای برادرم آماده کن
ا/ت:چشم با اجازه
از اتاق خارج شدم و به سمت اتاق مهمان رفتم .
"ویو تهیونگ "
تهیونگ: هیونگ چرا یهویی برگشتی؟
جین:تهیونگ! راجب به موضوع ابرو ریزی سارا شنیدم ،حالت خوبه؟
تهیونگ: هیونگ من خوبم بالاخره اون اتفاق به سود من بود
جین:هر چی ؟سارا از همون اول مشکوک میزنه خوبه که ازش فاصله بگیری وگرنه برات بعد تموم میشه .تهیونگ هواست به خودت باشه !
تهیونگ: هیونگ اتفاقی افتاده ؟
جین:بیا خودت ببین
هیونگ چند تا عکس نشونم داد .
تهیونگ: اینا ....
جین:درسته !
توی عکس ها سارا با سونگ جانگ ملاقات کرده بود .کانگ سونگ جانگ(اسم من در اوردی)از همون اول برای اینکه این شرکت رو از پدرم بخره با من وارد مبارزه میشد ولی چند سالی میشد ازش خبری نبود .پس توی این سال ها سارا جاسوسش بود
جین:نباید بزاریم که سارا راجب به راز های شرکت مون باخبر بشه
تهیونگ: شرکت تکنولوژی ما از همون اول هدف خیلی ها بود الان که اینطوریه خیلی سخته
جین:پس مواظب باش
ا/ت:تق ....تق
تهیونگ: بفرما داخل
جین :خب پس تهیونگ جان اینم از داستان اومدنم
تهیونگ: واقعا فکر نمیکردم اینقدر زود بیای
ا/ت:ارباب اتاق آماده ست !
تهیونگ: باشه،هیونگ رو تا اتاق همراهی کن
ا/ت:چشم
بعد از رفتن ا/ت و هیونگ گوشیم رو برداشتم و به منشی اون زنگ زدم
منشی اون:بفرمایید قربان
تهیونگ: سارا رو زیر تحت نظر قرار بدید و مواظبش باشید
منشی اون:چشم
"ویو ا/ت "
ا/ت:خب دیگه اتاق هم آماده شد برم به ارباب بگم
خواستم در بزنم ولی صحبت های ارباب با برادرشون باعث شد متوقف بشم و در نزنم .
داشتم برادر ارباب رو همراهی میکردم .همش راجب به حرف هاشون فکر میکردم ،الان متوجه شدم که چرا ارباب از سارا بدش میاد
جین:ا/ت ....ا/ت
ا/ت:بله ؟
جین:اتاق من کدومه ؟
ا/ت:عاا این اتاقه بفرمایید
یعنی چی که جاسوس ....خرید شرکت ....هدف بقیه شرکت ها .؛کانگ سونگ جانگ ....اسم رییس رستوران هم کانگ فان کو بود !فان یعنی سونگ و کو یعنی جانگ .کانگ سونگ جانگ ...کانگ فان کو:کانگ سونگ جانگ ،نکنه رییس رستوران همون....
ادامه دارد در کامنت
#پارت۱۰
و داشت ارباب رو صدا میزد .ولی ارباب انگار نمیشنید وایه همین رفتم سمتش :
ا/ت:ببخشید کاری داشتید؟
۰۰۰:عو!آره کیم تهیونگ خونه است ؟
ا/ت:بله ،ولی شما کی هستید؟
۰۰۰:من جینم برادر بزرگتر تهیونگ
ا/ت:بله ارباب ،دنبالم بیاین شما رو تا اتاق ارباب همراهی میکنم
جین:ممنون بانوی جوان
با اون پسره جین به سمت اتاق ارباب رفتیم
ا/ت:تق ....تق
تهیونگ: بفرمایید داخل
ا/ت:قربان مهمان دارید
تهیونگ: کی....عو هیونگ..(میره وجین رو بغل میکنه)
تهیونگ: کی برگشتی؟
جین:یه دوسه ساعتی میشه پدر گفت که دیگه تو اون خونه زندگی نمیکنی واسه همین اومدم اینجا !
تهیونگ: چه بهتر!ا/ت برو اتاق مهمان رو برای برادرم آماده کن
ا/ت:چشم با اجازه
از اتاق خارج شدم و به سمت اتاق مهمان رفتم .
"ویو تهیونگ "
تهیونگ: هیونگ چرا یهویی برگشتی؟
جین:تهیونگ! راجب به موضوع ابرو ریزی سارا شنیدم ،حالت خوبه؟
تهیونگ: هیونگ من خوبم بالاخره اون اتفاق به سود من بود
جین:هر چی ؟سارا از همون اول مشکوک میزنه خوبه که ازش فاصله بگیری وگرنه برات بعد تموم میشه .تهیونگ هواست به خودت باشه !
تهیونگ: هیونگ اتفاقی افتاده ؟
جین:بیا خودت ببین
هیونگ چند تا عکس نشونم داد .
تهیونگ: اینا ....
جین:درسته !
توی عکس ها سارا با سونگ جانگ ملاقات کرده بود .کانگ سونگ جانگ(اسم من در اوردی)از همون اول برای اینکه این شرکت رو از پدرم بخره با من وارد مبارزه میشد ولی چند سالی میشد ازش خبری نبود .پس توی این سال ها سارا جاسوسش بود
جین:نباید بزاریم که سارا راجب به راز های شرکت مون باخبر بشه
تهیونگ: شرکت تکنولوژی ما از همون اول هدف خیلی ها بود الان که اینطوریه خیلی سخته
جین:پس مواظب باش
ا/ت:تق ....تق
تهیونگ: بفرما داخل
جین :خب پس تهیونگ جان اینم از داستان اومدنم
تهیونگ: واقعا فکر نمیکردم اینقدر زود بیای
ا/ت:ارباب اتاق آماده ست !
تهیونگ: باشه،هیونگ رو تا اتاق همراهی کن
ا/ت:چشم
بعد از رفتن ا/ت و هیونگ گوشیم رو برداشتم و به منشی اون زنگ زدم
منشی اون:بفرمایید قربان
تهیونگ: سارا رو زیر تحت نظر قرار بدید و مواظبش باشید
منشی اون:چشم
"ویو ا/ت "
ا/ت:خب دیگه اتاق هم آماده شد برم به ارباب بگم
خواستم در بزنم ولی صحبت های ارباب با برادرشون باعث شد متوقف بشم و در نزنم .
داشتم برادر ارباب رو همراهی میکردم .همش راجب به حرف هاشون فکر میکردم ،الان متوجه شدم که چرا ارباب از سارا بدش میاد
جین:ا/ت ....ا/ت
ا/ت:بله ؟
جین:اتاق من کدومه ؟
ا/ت:عاا این اتاقه بفرمایید
یعنی چی که جاسوس ....خرید شرکت ....هدف بقیه شرکت ها .؛کانگ سونگ جانگ ....اسم رییس رستوران هم کانگ فان کو بود !فان یعنی سونگ و کو یعنی جانگ .کانگ سونگ جانگ ...کانگ فان کو:کانگ سونگ جانگ ،نکنه رییس رستوران همون....
ادامه دارد در کامنت
۹.۷k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.