عشق واقعی

(عشق واقعی)

پارت ۴

از زبون ۱/ت:

رفتم تو اتاقم خیلی ذوق داشتم سریع آماده شدم و آرایش کردم و رفتم پایین منتظر تهیونگ بودم بعد اومدو رفتیم تو ماشین رسیدیم خونمون .

* مامان بابا سلاممممم (گریه شادی)

مامان باباش: سلام عزیز دلم دلم برات تنگ شده بود

& عشقم بیا اینجا بشین

* باشه ددی

مامانش: ددی

*آره ما دوست داریم اینجوری همو صدا بزنیم

چند ساعت بعد:

& عزیزم بریم دیگه

* باشه

* خدافظ مامان و بابا

خیلی هوا سرد بعد من حواسم نبود رفتم بغل تهیونگ

& چیکار میکنییییییی

رفتیم تو ماشین بعد تهیونگ زد تو صورتم منم داشتم گریه میکردم

از زبون تهیونگ :

کاشکی نمیزدمش عههه چرا من دارم به این دختره فک میکنم یا خداا نکنه عاشقش شدممم

& ۱/ت ببخشید زدمت

* عیبی نداره ارباب

از زبون ۱/ت:

رفتم داخل عمارات بعد یه دفعه از پشت یکی منو گرفت بعد رو مو اون طورف کرد تهیونگ و بعد یه دفعه لبامو بوسید محکم بعد منو پرت کرد روی تخت و لبامو بوسیدددد

& ۱/ت من عاشقت شدم

* چییی

& آره عاشقت شدم خواهش میکنم واقعی بگو تو هم عاشق منی واقعی بگو

*خوب آره منم عاشقتم دارم راست میگم

بعد منو محکم گرفت بغلم و دوباره لبامو بوسید
شب بود بعد من خوابم برد

صبح شد و بیدار شدم تهیونگ خواب بود از تخت بلند شدم و نشستم

& هی کی گفت از بغل من بری بیرون

* خوابم نمیبرد

& ۱/ت دیگه منو ارباب صدا نزن منو تهیونگ صدا بزن

* باشه عشقم تهیونگ

بعد منو بغل کرد و لبامو بوسیدد(محکم)

.................
دیدگاه ها (۱)

(عشق واقعی)پارت ۵از زبون ۱/ت:پاشدم از تخت تهیونگ هم رفت تا م...

(عشق واقعی)پارت ۶ & عزیزم من دیگه باید برم*کجا؟&سرکارم برم ش...

(عشق واقعی)پارت۳ از زبون ۱/ت:منو پسره تهیونگ منو برد تو ماشی...

(عشق واقعی)پارت۲از زبون ۱/ت :واقعا باورم نمیشد اون خر احمق ا...

‌‌ ‌‌ ‌‌ پرندگانی کہ در قفس زاده میشوند ...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط