پارت ۸
پارت ۸
*دو هفته بعد*
بالاخره موقعیت مکانیشو پیدا کردیم یه کارخونه خراب وسط جنگلا
بعد از چک کردن میکاپ و استایلم
به طرف کارخونه حرکت کردم
انقدر خوب قیافمو تغییر داده بودن که مطمئنم اون اصن منو نمیشناخت
هوپی ویو
دو هفته بود دنبال ا/ت میگشتم ولی اصن انگار نه انگار
اون از اعضا و آرمیا اینم از ا/ت
بهش حق میدم بذاره بره
انقدر حالم بد بود شبا خودم تنها توی خیابون قوم میزدم و فقط آهنگ گوش می کردم
چرا انقدر بدشانس بودم؟ یعنی دیگه تا ابد قراره ازم متنفر باشن؟؟
ا/ت ویو
+پس گفتی یه باند مواد مخدر داری
-قبلا تو کار فروش اسلحه بودم اما الان مواد مخدر بازارش داغ تره!
+قطعا همینه....چیشده که خواستی منو ببینی؟؟
-راستش چند وقتیه زیر نظرت دارم ازت خوشم اومده!
+اوم...جالب شد
-جالب تر هم میشه....
هوپی ویو
پنج روز از نبودن ا/ت میگذشت
نمی تونستم برم بیرون چون هیترا یا فنا و خبرنگارا سوال پیچم می کردن
از اون طرفم به خاطر توبیخ من پسرا از کارشون عقب مونده بودن و اصلا نمی خواستن منو ببینن
یعنی رابطم باهاشون شکر آب شده بود....
برای همین هیچ جوره نمی تونستم از خونه برم بیرون
تنها کاری که می تونستم بکنم اینه که زنگ بزنم بخ جیوو(خواهرش) و ازش بخوام بره دنبال ا/ت
گوشیمو برداشتم و شمارشو گرفتم
+الو؟
-سلام جیوو چطوری؟
+هوسوک! حالت چطوره؟ ا/ت حالش خوبه؟
-رسیدی به اصل مطلب.....پنج روزه ا/ت از خونه رفته و منم نمی تونم به خاطر اوضاعی که دارم اصلا برم بیرون
+اوکی من میرم دنبالش ولی.....ممکنه به خاطر موضوع توبیخت باشه؟
-منظورت چیه؟
+نمی خوام ناراحتت کنم ولی...ممکنه اونم مثه پسرا از اینکه توبیخ شدی عصبانی باشه و خواسته از پیشت بره!
-واییی نه امیدوارم اینطوری نباشه
+حالا من میرم دنبالش تا ببینم چی میشه بهت زنگ میزنم
-باشه....
گوشی قطع شد
باز دوباره حمایتا کم شده هاااا
*دو هفته بعد*
بالاخره موقعیت مکانیشو پیدا کردیم یه کارخونه خراب وسط جنگلا
بعد از چک کردن میکاپ و استایلم
به طرف کارخونه حرکت کردم
انقدر خوب قیافمو تغییر داده بودن که مطمئنم اون اصن منو نمیشناخت
هوپی ویو
دو هفته بود دنبال ا/ت میگشتم ولی اصن انگار نه انگار
اون از اعضا و آرمیا اینم از ا/ت
بهش حق میدم بذاره بره
انقدر حالم بد بود شبا خودم تنها توی خیابون قوم میزدم و فقط آهنگ گوش می کردم
چرا انقدر بدشانس بودم؟ یعنی دیگه تا ابد قراره ازم متنفر باشن؟؟
ا/ت ویو
+پس گفتی یه باند مواد مخدر داری
-قبلا تو کار فروش اسلحه بودم اما الان مواد مخدر بازارش داغ تره!
+قطعا همینه....چیشده که خواستی منو ببینی؟؟
-راستش چند وقتیه زیر نظرت دارم ازت خوشم اومده!
+اوم...جالب شد
-جالب تر هم میشه....
هوپی ویو
پنج روز از نبودن ا/ت میگذشت
نمی تونستم برم بیرون چون هیترا یا فنا و خبرنگارا سوال پیچم می کردن
از اون طرفم به خاطر توبیخ من پسرا از کارشون عقب مونده بودن و اصلا نمی خواستن منو ببینن
یعنی رابطم باهاشون شکر آب شده بود....
برای همین هیچ جوره نمی تونستم از خونه برم بیرون
تنها کاری که می تونستم بکنم اینه که زنگ بزنم بخ جیوو(خواهرش) و ازش بخوام بره دنبال ا/ت
گوشیمو برداشتم و شمارشو گرفتم
+الو؟
-سلام جیوو چطوری؟
+هوسوک! حالت چطوره؟ ا/ت حالش خوبه؟
-رسیدی به اصل مطلب.....پنج روزه ا/ت از خونه رفته و منم نمی تونم به خاطر اوضاعی که دارم اصلا برم بیرون
+اوکی من میرم دنبالش ولی.....ممکنه به خاطر موضوع توبیخت باشه؟
-منظورت چیه؟
+نمی خوام ناراحتت کنم ولی...ممکنه اونم مثه پسرا از اینکه توبیخ شدی عصبانی باشه و خواسته از پیشت بره!
-واییی نه امیدوارم اینطوری نباشه
+حالا من میرم دنبالش تا ببینم چی میشه بهت زنگ میزنم
-باشه....
گوشی قطع شد
باز دوباره حمایتا کم شده هاااا
۲۳.۴k
۱۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.