اولین عشق زندگیم
اولین عشق زندگیم
P33
لباس راحتی تنش کردم
(ویو کوک)
از اتاقش اومدم بیرون گوشیم رو برداشتم و یه زنگ به تهیونگ زدم
_تهیونگ امروز یکی رو مرده میخوام
×کی؟
(ویو ا.ت)
صداش رو میتونستم بشنوم داشت با یکی صحبت میکرد
؟؟؟؟!؟!؟
مرده؟؟؟
داره چیکار میکنه؟؟؟
از جام بلند شدم رفتم پشت در ایستادم
_هووم همون
×........
_چی بیارم ؟ چجوری به دردناک ترین شکل ممکن بکشمش ؟
×....
_اوکی الان میام
چیی کجا میخواد بره ؟
در اتاق رو باز کردم
+چ...چیزی....شده؟
_ببخشید... بیدارت کردم ؟
+ن..نه...چ..چیزی شده ؟
_نه
+ج..جایی...م..میخواین برین؟
_شنیدی؟
+ار...نه....
_(ابروش رو بالا انداخته)
+ن..نه
_دختر کوچولوم داره یکم اذیتم میکنه
د....دختر کوچولوش ؟؟؟؟ ...منظورش من بودم !؟؟؟
_ هووم دقیقا منظورم خودتی
اومد سمتم نزدیک و نزدیک تر شد توی یک سانتی صورتم قرار گرفت
_ باید کسی که دخترم رو اذیت کرده بکشم ولی دارم در حقش لطف میکنم که فقط میخوام شکنجش بدم همین
+ و...ولی
انگشت رو گذاشت رو لبم
_ هیسس....من تصمیمم رو گرفتم واگر هی پا پیچم
بشی ممکنه بکشمش
+ ب...ببخشید
_ خوب یادت باشه هر کسی بهت حتی نگاه کنه زنده نمیزارمش چون تو مال منی ... مال منی پس من فقط حق دارم نگاهت کنم
تک تک آدمای این دنیا زندگیشون دست توعه پس حواست رو جمع کن
نمیدونستم چی باید بگم ...چرا؟؟؟ چرا اینجوریه ؟
؟!؟!؟؟!!؟؟
لباش رو محکم کوبید روی لبام مک ها محکمی میزد
....یک دستش به گردن و دست دیگش به کمرم
دستام رو دور گردنش حلقه کردم و همراهیش کردم
به مرور متوجه تعجبش از این همکاریم میشدم
ازم جدا شد
_ خوشم میاد از اینکه ....
چرا حرفش رو ادامه نداد ؟
از چی؟؟
_ از اینکه ازم نمیترسی
؟؟؟
گیج شدم ...چرا باید بترسم؟؟
+چ...چرا....باید....ب....بترسم؟
....؟؟؟!؟!؟؟؟!
چشماش؟؟؟؟؟؟
+جییییغغغغغغغ
پاهام شل شد افتادم رو زمین
_میدونستم ....ببخشید
(ویوکوک)
دستم رو به سمتش بردم تا بلندش کنم
؟؟!؟؟
با دستش سرش رو گرفت انکار داشت از خودش دفاع میکرد
میدونستم ....هیچکس نمیتونه باهام کنار بیاد ....هیچکس ....
کلید ماشینم رو برداشتم و رفتم بیرون از خونه
سوار ماشین شدم
توی آینه خودم رو نگاه کردم
من یه خون اشامم که با همه فرق دارم بعضی وقت ها تبدیل به هیولایی میشم که نمیتونم خودم رو کنترل کنم
چشمام سیاه میشه و دیگه نمیتونم چیزی بفهمم دست خودم نیست ولی سعی کردم مهارش کنم
P33
لباس راحتی تنش کردم
(ویو کوک)
از اتاقش اومدم بیرون گوشیم رو برداشتم و یه زنگ به تهیونگ زدم
_تهیونگ امروز یکی رو مرده میخوام
×کی؟
(ویو ا.ت)
صداش رو میتونستم بشنوم داشت با یکی صحبت میکرد
؟؟؟؟!؟!؟
مرده؟؟؟
داره چیکار میکنه؟؟؟
از جام بلند شدم رفتم پشت در ایستادم
_هووم همون
×........
_چی بیارم ؟ چجوری به دردناک ترین شکل ممکن بکشمش ؟
×....
_اوکی الان میام
چیی کجا میخواد بره ؟
در اتاق رو باز کردم
+چ...چیزی....شده؟
_ببخشید... بیدارت کردم ؟
+ن..نه...چ..چیزی شده ؟
_نه
+ج..جایی...م..میخواین برین؟
_شنیدی؟
+ار...نه....
_(ابروش رو بالا انداخته)
+ن..نه
_دختر کوچولوم داره یکم اذیتم میکنه
د....دختر کوچولوش ؟؟؟؟ ...منظورش من بودم !؟؟؟
_ هووم دقیقا منظورم خودتی
اومد سمتم نزدیک و نزدیک تر شد توی یک سانتی صورتم قرار گرفت
_ باید کسی که دخترم رو اذیت کرده بکشم ولی دارم در حقش لطف میکنم که فقط میخوام شکنجش بدم همین
+ و...ولی
انگشت رو گذاشت رو لبم
_ هیسس....من تصمیمم رو گرفتم واگر هی پا پیچم
بشی ممکنه بکشمش
+ ب...ببخشید
_ خوب یادت باشه هر کسی بهت حتی نگاه کنه زنده نمیزارمش چون تو مال منی ... مال منی پس من فقط حق دارم نگاهت کنم
تک تک آدمای این دنیا زندگیشون دست توعه پس حواست رو جمع کن
نمیدونستم چی باید بگم ...چرا؟؟؟ چرا اینجوریه ؟
؟!؟!؟؟!!؟؟
لباش رو محکم کوبید روی لبام مک ها محکمی میزد
....یک دستش به گردن و دست دیگش به کمرم
دستام رو دور گردنش حلقه کردم و همراهیش کردم
به مرور متوجه تعجبش از این همکاریم میشدم
ازم جدا شد
_ خوشم میاد از اینکه ....
چرا حرفش رو ادامه نداد ؟
از چی؟؟
_ از اینکه ازم نمیترسی
؟؟؟
گیج شدم ...چرا باید بترسم؟؟
+چ...چرا....باید....ب....بترسم؟
....؟؟؟!؟!؟؟؟!
چشماش؟؟؟؟؟؟
+جییییغغغغغغغ
پاهام شل شد افتادم رو زمین
_میدونستم ....ببخشید
(ویوکوک)
دستم رو به سمتش بردم تا بلندش کنم
؟؟!؟؟
با دستش سرش رو گرفت انکار داشت از خودش دفاع میکرد
میدونستم ....هیچکس نمیتونه باهام کنار بیاد ....هیچکس ....
کلید ماشینم رو برداشتم و رفتم بیرون از خونه
سوار ماشین شدم
توی آینه خودم رو نگاه کردم
من یه خون اشامم که با همه فرق دارم بعضی وقت ها تبدیل به هیولایی میشم که نمیتونم خودم رو کنترل کنم
چشمام سیاه میشه و دیگه نمیتونم چیزی بفهمم دست خودم نیست ولی سعی کردم مهارش کنم
۴.۵k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.