عشقـ/مـافیایی
پارت دهم
جیمین:باید باهام ازدواج کنی اونم به صورت سوری تا یه زمانی بعدش از هم جدا میشیم
کسی هم قرار نیست از رابطه امون با خبر بشه
در اضای این کارت هرچی خواستی بهت میدم
ا.ت:واستا واستا تند نرو
ببین...
من باید به بقیه خبر بدم زنده ام چون میریزن تونه ات پدرتو در میارن
دو باید فلش رو بیارم تا باور کنی من قاتل مامان بابات نیستم
جیمین:ب...باشه
راستی من یه بابا ناتنی دارم اون منو زور کرده ازدواج کنم
اگه با کسی ازدواج نکنم منو به یه هرزه صیغه میکنه
واقعا نمیخوام
ا.ت:قبوله ولی یه چیزی میخوام
جیمین:چیه
ا.ت:من شرطای خودمو دارم
یک من نوکرت نیستم تو خونه
دو بد اخلاقی نبینم ازت
سه اتاقامون جدائه
چهار باهم صلح کنیم و گروه شیم
جیمین:همه اش اوکی ولی اخری نه...!
ا.ت:وقتی فلش رسید به دستم میگی باشه
جیمین:اوووفففف بسه
طبقه پایین زیره پله ها یه اتاق دخترونه هست
امیدوارم لباسای آبجیم اندازت باشه:)))
ا.ت:تو آبجی داشتی
جیمین:تو کشتیش
ا.ت:میگم من نکشتمممم
من تا حالا قتل انجام ندادم
جیمین:برو لباسات رو عوض کن بیا غذا بخوریم
تا عوض کنی خبر میدم به گروهت که اینجایی و جات امنه
واسشونم یه ویس میفرستی
ا.ت:حله
رفتم پایین به دنبال ادرسش بودم
دره اتاق آبی بود
اونو باز کردم و با چیزی که دیدم پرام ریخت...
جیمین:باید باهام ازدواج کنی اونم به صورت سوری تا یه زمانی بعدش از هم جدا میشیم
کسی هم قرار نیست از رابطه امون با خبر بشه
در اضای این کارت هرچی خواستی بهت میدم
ا.ت:واستا واستا تند نرو
ببین...
من باید به بقیه خبر بدم زنده ام چون میریزن تونه ات پدرتو در میارن
دو باید فلش رو بیارم تا باور کنی من قاتل مامان بابات نیستم
جیمین:ب...باشه
راستی من یه بابا ناتنی دارم اون منو زور کرده ازدواج کنم
اگه با کسی ازدواج نکنم منو به یه هرزه صیغه میکنه
واقعا نمیخوام
ا.ت:قبوله ولی یه چیزی میخوام
جیمین:چیه
ا.ت:من شرطای خودمو دارم
یک من نوکرت نیستم تو خونه
دو بد اخلاقی نبینم ازت
سه اتاقامون جدائه
چهار باهم صلح کنیم و گروه شیم
جیمین:همه اش اوکی ولی اخری نه...!
ا.ت:وقتی فلش رسید به دستم میگی باشه
جیمین:اوووفففف بسه
طبقه پایین زیره پله ها یه اتاق دخترونه هست
امیدوارم لباسای آبجیم اندازت باشه:)))
ا.ت:تو آبجی داشتی
جیمین:تو کشتیش
ا.ت:میگم من نکشتمممم
من تا حالا قتل انجام ندادم
جیمین:برو لباسات رو عوض کن بیا غذا بخوریم
تا عوض کنی خبر میدم به گروهت که اینجایی و جات امنه
واسشونم یه ویس میفرستی
ا.ت:حله
رفتم پایین به دنبال ادرسش بودم
دره اتاق آبی بود
اونو باز کردم و با چیزی که دیدم پرام ریخت...
۲۴.۳k
۲۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.