{ ددی مافیایی من }
{ ددی مافیایی من }
{ فصل 2 }
پارت : 11
بارام ویو :
یه نگاه به ساعت کردم که کلا کرک و پرم ریخت ساعت 30 : 9 دقیقه بود و من باید ساعت 9 داخله مدرسه میموندم سریع با دو رفتم داخله اتاق و یونیفرممو پوشیدم و کولمو برداشتم و رفتم داخله پارکینگ که دیدم راننده دور و بره ماشینه بهش گفتم که
بارام : چیزی شده ؟
راننده : اره خانم لاستیک پنچر شده
بارام : نمیتونی درستش کنی ؟
راننده : خانم میتونم ولی حداقلش 10 دقیقه زمان میبره
بارام : اوففففففف من تا همین الانشم دیر کردم الان چطور برم ؟
یونجون : ام خب میتونید با من بیاید
بارام : نـ نه ممنون نمیخواد
یونجون : خب منکه تا مدرسه میرم پس تو ام با خودم میبرم
بارام : ام خب باشه
( با یونجون سواره ماشینش شدیم و به سمته مدرسه حرکت کردیم و هیچ حرفی تا الان بینمون رد و بدل نشده
که یونجون سکوت رو شکست و گفت )
یونجون : امممم میگم تصمیمت برای اومدن به ایتالیا چی بوده ؟
بارام : امممم خب از ایتالیا خوشم میاد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
{ فصل 2 }
پارت : 11
بارام ویو :
یه نگاه به ساعت کردم که کلا کرک و پرم ریخت ساعت 30 : 9 دقیقه بود و من باید ساعت 9 داخله مدرسه میموندم سریع با دو رفتم داخله اتاق و یونیفرممو پوشیدم و کولمو برداشتم و رفتم داخله پارکینگ که دیدم راننده دور و بره ماشینه بهش گفتم که
بارام : چیزی شده ؟
راننده : اره خانم لاستیک پنچر شده
بارام : نمیتونی درستش کنی ؟
راننده : خانم میتونم ولی حداقلش 10 دقیقه زمان میبره
بارام : اوففففففف من تا همین الانشم دیر کردم الان چطور برم ؟
یونجون : ام خب میتونید با من بیاید
بارام : نـ نه ممنون نمیخواد
یونجون : خب منکه تا مدرسه میرم پس تو ام با خودم میبرم
بارام : ام خب باشه
( با یونجون سواره ماشینش شدیم و به سمته مدرسه حرکت کردیم و هیچ حرفی تا الان بینمون رد و بدل نشده
که یونجون سکوت رو شکست و گفت )
یونجون : امممم میگم تصمیمت برای اومدن به ایتالیا چی بوده ؟
بارام : امممم خب از ایتالیا خوشم میاد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۷.۹k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.