کیم تهیونگ عاشقتم
کیم تهیونگ عاشقتم
پارت 7
جین : خفشو اون گفت بگین مریضه نه اینکه مرده
جونکوک : هالا هرچی
ات : ترو خدا بگین چیشده نکنه اتفاقی برایه تهیونگ اوفتاده
یهویی هوپی گفت : اون مریضه
ات زود نگاهی به هوپی کرد
ات : چرا چش شده
هوپی با آرنج زد به شونه یونگی و آروم گفت
هوپی : یچیزی بگو
یونگی : من چی بگم (آروم )
ات : یچیزی بگین دارم از نگارین میمیرم
جیمین که گوش به حرف هایه اون ها بود گفت
جیمین : فکر کنم کارو خراب کردن
تهیونگ : اوفففف
♡♡♡♡♡♡♡
ات : یچیزی بگین تهیونگ چش شده چرا خوب نیست چرا اقایه جونکوک گربه میکنن اقایه یونگی شما چیزی بگین
یونگی رویه مبل درست نیست و با گفت
یونگی: خوب مگه شما دونیین همچی معلومه
جین : شو شو شوگا میخواد بگه که تهیونگ مریض شده
ات نگران گفت
ات : چش شده
هم زمان جین و نامجون گفتن
جین : سرما خورده
نامجون : مسمومیت غذایی
ات اول به جین نگاه کرد و بعدش به نامجون
ات : بلخره سرما خورده یا مسموم شده
جین : هر دو
ات عصبی شد و از رویه مبل بلند شد و سمته اوتاق جینین و تهیونگ رفت
یونگی با صدایه بلند گفت
یونگی : هییی تهیونگ انگار سرد ته یه چیزی بنداز رویه خودت ات میاد پیشت
جیمین و تهیونگ وقتی این رو شنیدن دستپاچه شدن
تهیونگ : چیکار کنیم
جیمین: برو رویه تخت دراز بکش و پتو رو رویه خودت بنداز
تهیونگ رویه تخت دراز کشید و تو پتو قائم شد همون دقیقه ات وارده اوتاق شد
ات : تهیونگ
جیمین : خانم ات خوش اومدین
ات دست به سینه وایستاد گفت : تهیونگ چش شده
جیمین : دل اش درد میکنه و دل درد گرفته
ات : یعنی میگی هم سرما خورده هم مسموم شده هم دلش درد میکنه
جیمین: ا....اره
ات رفت سمته تهیونگ و گفت
ات : میدونم حالت خوبه تهیونگ پس الکی نقش بازی نکن
تهیونگ خیلی آروم پتو رو کنار زد و نگاهی به ات کرد
تهیونگ : نه خوب نیستم گلوم درد میکنه
ات : دروغ نگو واقعا که از احساساتم استفاده کردی
تهیونگ زود رویه تخت نشست
تهیونگ : نه اینجوری نیست بخدا
ات: کافیه دیگه
جیمین به دوستاش اشاره کرد که از اوتاق خارج بشن همگی از اوتاق خارج شدن
تهیونگ دسته ات رو گرفت و سمته خودش کشوند درست روبه رویه هم بود ات به پایین نگاه میکرد
تهیونگ : ترو خدا قهر نکن باشه
ات : قهر نمیکنم
پارت 7
جین : خفشو اون گفت بگین مریضه نه اینکه مرده
جونکوک : هالا هرچی
ات : ترو خدا بگین چیشده نکنه اتفاقی برایه تهیونگ اوفتاده
یهویی هوپی گفت : اون مریضه
ات زود نگاهی به هوپی کرد
ات : چرا چش شده
هوپی با آرنج زد به شونه یونگی و آروم گفت
هوپی : یچیزی بگو
یونگی : من چی بگم (آروم )
ات : یچیزی بگین دارم از نگارین میمیرم
جیمین که گوش به حرف هایه اون ها بود گفت
جیمین : فکر کنم کارو خراب کردن
تهیونگ : اوفففف
♡♡♡♡♡♡♡
ات : یچیزی بگین تهیونگ چش شده چرا خوب نیست چرا اقایه جونکوک گربه میکنن اقایه یونگی شما چیزی بگین
یونگی رویه مبل درست نیست و با گفت
یونگی: خوب مگه شما دونیین همچی معلومه
جین : شو شو شوگا میخواد بگه که تهیونگ مریض شده
ات نگران گفت
ات : چش شده
هم زمان جین و نامجون گفتن
جین : سرما خورده
نامجون : مسمومیت غذایی
ات اول به جین نگاه کرد و بعدش به نامجون
ات : بلخره سرما خورده یا مسموم شده
جین : هر دو
ات عصبی شد و از رویه مبل بلند شد و سمته اوتاق جینین و تهیونگ رفت
یونگی با صدایه بلند گفت
یونگی : هییی تهیونگ انگار سرد ته یه چیزی بنداز رویه خودت ات میاد پیشت
جیمین و تهیونگ وقتی این رو شنیدن دستپاچه شدن
تهیونگ : چیکار کنیم
جیمین: برو رویه تخت دراز بکش و پتو رو رویه خودت بنداز
تهیونگ رویه تخت دراز کشید و تو پتو قائم شد همون دقیقه ات وارده اوتاق شد
ات : تهیونگ
جیمین : خانم ات خوش اومدین
ات دست به سینه وایستاد گفت : تهیونگ چش شده
جیمین : دل اش درد میکنه و دل درد گرفته
ات : یعنی میگی هم سرما خورده هم مسموم شده هم دلش درد میکنه
جیمین: ا....اره
ات رفت سمته تهیونگ و گفت
ات : میدونم حالت خوبه تهیونگ پس الکی نقش بازی نکن
تهیونگ خیلی آروم پتو رو کنار زد و نگاهی به ات کرد
تهیونگ : نه خوب نیستم گلوم درد میکنه
ات : دروغ نگو واقعا که از احساساتم استفاده کردی
تهیونگ زود رویه تخت نشست
تهیونگ : نه اینجوری نیست بخدا
ات: کافیه دیگه
جیمین به دوستاش اشاره کرد که از اوتاق خارج بشن همگی از اوتاق خارج شدن
تهیونگ دسته ات رو گرفت و سمته خودش کشوند درست روبه رویه هم بود ات به پایین نگاه میکرد
تهیونگ : ترو خدا قهر نکن باشه
ات : قهر نمیکنم
۵.۰k
۰۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.