وقتی قاتل زنش شدی

وقتی قاتل زنش شدی...
پارت بیست و یکم
ویو ا.ت
مرده که برام دست تکان داد رفت و سریع کوک اومد پیشم
.ت (نفس نفس)
+چ،چی شده ؟!
@خانم جانگ مرد !
+چییی؟!
آمبولانس اومد و خانم جانگ رو برد و من و کوک هم رفتیم خونه
+تو کی میخوای بری ؟!
@الان می‌خوام وسایلم رو جمع کنم برم نیم ساعت دیگه پرواز هست
+باشه
کوک وسایلش رو جمع کرد و رفت
ویو ؟
#خانم جانگ نباید می‌گفت
&قربان تمام شد ایشون فوت کردند
#خوبه...حواست باشه اگر اون کاراگاه هم خواست چیزی لو بده از سر راه برش دار
&چشم قربان
ویو نامجون
داشتم کار های شرکت رو انجام میدادم که لینا زنگ زنگ زد
_بله دخترم
@بابایی
_بله @من می‌خوام بیام خونه
_چرا مگه پیش دایی خوش نمی‌گذره ؟!
@نه بابایی من می‌خوام بیام پیش تو
_باشه برات بلیط میگیرم
بعد از تماس برای لینا بلیط گرفتم فردا پرواز داشت
ویو ا.ت
از اتفاق خانم جانگ ترسیدم زنگ زدم به جیمین
+جیمین
@بله ؟!
+(تعریف کردن کل ماجرا)
@چیی ؟!واقعا؟!
+آره ....میگم آدرس خونه خانم جانگ رو داری ؟!
@اره تنها زندگی میکرد برا همین بعضی موقع ها خودم از شرکت میاوردمش آخه خونش سر راه من بود
+باشه پس آدرس بده
@باشه
آدرس رو از جیمین گرفتم و به سمت خونه خانم جانگ رفتم
به بدبختی در رو باز کردم و وارد خونه شدم داشتم همه جا رو می‌گشتم تا اینکه یه نامه پیدا کردم
متن نامه :
درباره اتفاق هیچ چیزی نمیگی می‌دونم مادرت مریضه پس بهتره دهنت رو ببندی وگرنه هم خودت رو میکشم هم مادرت رو
پایان متن نامه
دوباره شروع کردم به گشتن که احساس کردم در خونه باز و بسته شد برگشتم که یکدفعه ...
نظر یادت نره رفیق!

#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON
دیدگاه ها (۳۲)

وقتی قاتل زنش شدی...پارت بیست دوم ویو ا.ت احساس کردم در باز ...

وقتی قاتل زنش شدی...پارت بیست و سوم ویو ا.ترفتم داخل اتاق نا...

وقتی قاتل زنش شدی...پارت بیستم ویو نامجون صبح که ا.ت رفت دوب...

وقتی قاتل زنش شدی...پارت نوزدهم ویو ا.ت +نامجون اگر منو راه ...

پارت ۷۵ فیک ازدواج مافیایی

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط