وقتی قاتل زنش شدی...
وقتی قاتل زنش شدی...
پارت بیستم
ویو نامجون
صبح که ا.ت رفت دوباره اون کارگاه اومد و کلی مدرک و عکس نشون داد از صحنه قتل لیا و حتی اثر انگشت ا.ت رو هم نشون داده بود دیگه واقعا عصبانی شده بودم من به لیا قول داده بودم پس کلید ساز آوردم و قفل در رو عوض کرد و ( بقیه شو هم که میدونید)
ویو ا.ت
داشتیم حرف میزدیم که جیمین گفت
@ا.ت یک چیزی
+چی؟!
@اون روز که داشتم بر میگشتم تو آسانسور بودم و در آسانسور داشت بسته میشد که یک نفر اومد داخل آسانسور و دستکش مشکی دستش بود و قیافش دیده نمیشد و خیلی عجیب بود تاحالا ندیده بودمش
+شت ...ج،جیمین
@بله ؟!
+دستت چی شده ؟! چرا بامپیچی کردی ؟!
@آمم خ،خب میدو،میدونی ...آها شیشه رفت تو دستم (هول زده و نگران )
+مطمئنی ؟!
@آره بابا بیا برو دیگه
+باشه اگر بازم چیزی یادت اومد بهم بگو
@باشه
خداحافظی کردم و رفتم وایی چرا اینجوری شد یکدفعه
داشتم راه میرفتم که یکنفر زنگ زد
+بله بفرمایید
#سلام خانم ا.ت خانم جانگ هستم منشی آقای پارک جیمین
+بفرمایید
#سر چهار راه... منتظرم میخوام تمام حقیقت رو بهت بگم اینکه کی قاتل لیا هست همه چی رو
+باشه الان میام
سریع تا اون چهار راه دویدم و رسیدم داشتم دنبال خانم جانگ میگشتم که کوک رو دیدم گوشیم زنگ خورد
+بله کجایید؟!
#فکر نمیکردم با اون بیای
+چ،چی؟!
دارم میام سمتت
خانم جانگ اونور خیابان بود داشت میآمد که کامیون زد بهش
+نههه (جیغ)
کوک: چ،چیشد یکدفعه خدا
کوک رفت سمتش من وایستاده بودم و داشتم نگاه میکردم که چشمم خورد به یه نفر عجیب غریب که اونور خیابان بود نکنه منظور جانگ اون بود مرده برام دست تکان داد که....
تا فردا بدرود 😎😁
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BANGTAN#BTS#ARMY#NAMJOON
پارت بیستم
ویو نامجون
صبح که ا.ت رفت دوباره اون کارگاه اومد و کلی مدرک و عکس نشون داد از صحنه قتل لیا و حتی اثر انگشت ا.ت رو هم نشون داده بود دیگه واقعا عصبانی شده بودم من به لیا قول داده بودم پس کلید ساز آوردم و قفل در رو عوض کرد و ( بقیه شو هم که میدونید)
ویو ا.ت
داشتیم حرف میزدیم که جیمین گفت
@ا.ت یک چیزی
+چی؟!
@اون روز که داشتم بر میگشتم تو آسانسور بودم و در آسانسور داشت بسته میشد که یک نفر اومد داخل آسانسور و دستکش مشکی دستش بود و قیافش دیده نمیشد و خیلی عجیب بود تاحالا ندیده بودمش
+شت ...ج،جیمین
@بله ؟!
+دستت چی شده ؟! چرا بامپیچی کردی ؟!
@آمم خ،خب میدو،میدونی ...آها شیشه رفت تو دستم (هول زده و نگران )
+مطمئنی ؟!
@آره بابا بیا برو دیگه
+باشه اگر بازم چیزی یادت اومد بهم بگو
@باشه
خداحافظی کردم و رفتم وایی چرا اینجوری شد یکدفعه
داشتم راه میرفتم که یکنفر زنگ زد
+بله بفرمایید
#سلام خانم ا.ت خانم جانگ هستم منشی آقای پارک جیمین
+بفرمایید
#سر چهار راه... منتظرم میخوام تمام حقیقت رو بهت بگم اینکه کی قاتل لیا هست همه چی رو
+باشه الان میام
سریع تا اون چهار راه دویدم و رسیدم داشتم دنبال خانم جانگ میگشتم که کوک رو دیدم گوشیم زنگ خورد
+بله کجایید؟!
#فکر نمیکردم با اون بیای
+چ،چی؟!
دارم میام سمتت
خانم جانگ اونور خیابان بود داشت میآمد که کامیون زد بهش
+نههه (جیغ)
کوک: چ،چیشد یکدفعه خدا
کوک رفت سمتش من وایستاده بودم و داشتم نگاه میکردم که چشمم خورد به یه نفر عجیب غریب که اونور خیابان بود نکنه منظور جانگ اون بود مرده برام دست تکان داد که....
تا فردا بدرود 😎😁
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BANGTAN#BTS#ARMY#NAMJOON
۱۰.۶k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.