ازدواج اجباری
پارت 49
جیمین : خفشو فقط خفشو
ویو ات : سریع رفتم بالا ببینم چه خبر شده
دیدم جیمین یونا رو زده و یونا افتاده زمین ( اخجوننن😂)
راست دلم خنک شده بود
برای اینکه زدهه😂🥲
جیمین : تو گمشو بیرون گندت بزنن
ات : باش
ویو جیمین :
واقعا از دست یونا اعصبانی بودم
کفریم کرده بود
باید ادمش میکردم
یونا : اوپا..منو نزن بچه تو ، تو شکممه
هق..هق..هق..
اوپاااا( باداد و گریه )
جیمین : ببخشید
واقعا ببخشید
دست خودم نبود
ببخشید یونا
یونا : هق..هق..ایی..درد داره ( الکیااا)
جیمین : ات..ات..ات..( باداد)
ات : بلههه؟
جیمین : اون باند پیچی رو بیار دور دست یونا ببند ..
ات : باشه ..
رفتم اوردم ..
یونا : میسوزه..ای...نکن..هق..هق..
ات : حالا منو درک کردی ؟
یونا : منظورت چیه ؟
ات : من بخاطر تو کتک خوردم
نه تنها دستم بلکه کل بدنم اینطوری بود
یونا پاشد و به ات یه چک زد ..
یونا : نکنه تقصیر منه همه اینا ؟
ات : وسایلارو انداخت زمین و رفت ..
یونا : وایسا دخترهه هر...زههه..
یونا موهای ات رو کشید
و ات هلش داد
که یه دفعهه سر یونا خورد گوشه میز ..
ات : ی..ی...یونااا
لایکـ ۶۵✨🙂
کامنت ۱۰۰🍒❤
حالا ببینم چه میکنید🥲🤣
جیمین : خفشو فقط خفشو
ویو ات : سریع رفتم بالا ببینم چه خبر شده
دیدم جیمین یونا رو زده و یونا افتاده زمین ( اخجوننن😂)
راست دلم خنک شده بود
برای اینکه زدهه😂🥲
جیمین : تو گمشو بیرون گندت بزنن
ات : باش
ویو جیمین :
واقعا از دست یونا اعصبانی بودم
کفریم کرده بود
باید ادمش میکردم
یونا : اوپا..منو نزن بچه تو ، تو شکممه
هق..هق..هق..
اوپاااا( باداد و گریه )
جیمین : ببخشید
واقعا ببخشید
دست خودم نبود
ببخشید یونا
یونا : هق..هق..ایی..درد داره ( الکیااا)
جیمین : ات..ات..ات..( باداد)
ات : بلههه؟
جیمین : اون باند پیچی رو بیار دور دست یونا ببند ..
ات : باشه ..
رفتم اوردم ..
یونا : میسوزه..ای...نکن..هق..هق..
ات : حالا منو درک کردی ؟
یونا : منظورت چیه ؟
ات : من بخاطر تو کتک خوردم
نه تنها دستم بلکه کل بدنم اینطوری بود
یونا پاشد و به ات یه چک زد ..
یونا : نکنه تقصیر منه همه اینا ؟
ات : وسایلارو انداخت زمین و رفت ..
یونا : وایسا دخترهه هر...زههه..
یونا موهای ات رو کشید
و ات هلش داد
که یه دفعهه سر یونا خورد گوشه میز ..
ات : ی..ی...یونااا
لایکـ ۶۵✨🙂
کامنت ۱۰۰🍒❤
حالا ببینم چه میکنید🥲🤣
۱۸۹.۳k
۲۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.