Blood enemy
ویو ات:
=دختره عنتر من رو دیو کراش ندارم
+واقا(نیشخند)
=دو یون میتونی بیای پیش ما بشینی
علامت دویون(@)
@خوشحال میشم^-^
😁+
=نگاه حرسی
داشتم می خندیدم که با ورود معلم سکته کردم
علامت معلم:م.ع
م.ع:ات و نامجون بیاید برگه ها رو پخش کنید
من رو گفت داشتم برگه پخش میکردم دستام می لرزید
علامت نامجون:نامی
نامی:لبخند گرمی زد* نترس بهت تغلب میرسونم
خوشحال شدم ولی پوکر نگاش کردم
سر امتحان بودیم نامجون میخواست برگه رو بم بده که جیمین گرفت و پارش کرد ناراحت شدم قطعا مردود میشم دیدم دو یون یه برگه زیر پام قرار داد همه جواب ها داخلش بودن ععرررر
+مرسی اوپا(ذوق و اروم)
@کیوت(اروم)
+اخم
سوال ها رو نوشتم و دادم به استاد جیمین با تعجب داشت نگام میکرد نیشخندی زدم و سر جام نشستم زنگ خورد همه برگه ها رو دادن و رفتن بیرون با لونا رفتیم لابی مدرسه و قهوه خوردیم داشتم میخوردم که دو یون و دیدم هم برای درآوردن حرس لونا و تشکر از دور صداش کردم و وقتی برگشت سریع پریدم بغلش
@یا خدا فک کردم میخوای بزنیم
+یاااااا
یهو دیدم جیمین داره عصبی نگام میکنه اوا چشه
با دو یون رفتیم پیش لونا نشستیم که یونا رو دیدم داره با خشم میاد طرفم وات
یونا:چرا با دوس پسرم دهن به دهن شدی
+نگاه کن خودش میره دوست دخترش و می فرسته
یونا:دختره هرزه
خواست بزنه تو گوشم که دو یون جلوش و گرفت
میخواستم بهش حمله کنم که...
لایک:۵
کامنت۵
=دختره عنتر من رو دیو کراش ندارم
+واقا(نیشخند)
=دو یون میتونی بیای پیش ما بشینی
علامت دویون(@)
@خوشحال میشم^-^
😁+
=نگاه حرسی
داشتم می خندیدم که با ورود معلم سکته کردم
علامت معلم:م.ع
م.ع:ات و نامجون بیاید برگه ها رو پخش کنید
من رو گفت داشتم برگه پخش میکردم دستام می لرزید
علامت نامجون:نامی
نامی:لبخند گرمی زد* نترس بهت تغلب میرسونم
خوشحال شدم ولی پوکر نگاش کردم
سر امتحان بودیم نامجون میخواست برگه رو بم بده که جیمین گرفت و پارش کرد ناراحت شدم قطعا مردود میشم دیدم دو یون یه برگه زیر پام قرار داد همه جواب ها داخلش بودن ععرررر
+مرسی اوپا(ذوق و اروم)
@کیوت(اروم)
+اخم
سوال ها رو نوشتم و دادم به استاد جیمین با تعجب داشت نگام میکرد نیشخندی زدم و سر جام نشستم زنگ خورد همه برگه ها رو دادن و رفتن بیرون با لونا رفتیم لابی مدرسه و قهوه خوردیم داشتم میخوردم که دو یون و دیدم هم برای درآوردن حرس لونا و تشکر از دور صداش کردم و وقتی برگشت سریع پریدم بغلش
@یا خدا فک کردم میخوای بزنیم
+یاااااا
یهو دیدم جیمین داره عصبی نگام میکنه اوا چشه
با دو یون رفتیم پیش لونا نشستیم که یونا رو دیدم داره با خشم میاد طرفم وات
یونا:چرا با دوس پسرم دهن به دهن شدی
+نگاه کن خودش میره دوست دخترش و می فرسته
یونا:دختره هرزه
خواست بزنه تو گوشم که دو یون جلوش و گرفت
میخواستم بهش حمله کنم که...
لایک:۵
کامنت۵
۳.۶k
۰۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.