• بیمارستان •
• بیمارستان •
• کوک نورا رو میبره پیش دکتر متخصص •
دکتر: پرستار(داد)
پرستار: بله دکتر
دکتر: باید معدشو شست و شو بدیم زود باش وسایلو آماده کن
• دکتر و پرستار نورا رو میبرن تو یه اتاق و معدشو شست و شو میدن کوک نشسته روی صندلی جلو اتاق و گریه آروم میکنه و دستشو برده لای موهاش •
_ تو برو خونه مواظب باش خانم کیم و یونجین کار غلطی نکنن(بغض)
٪ مطمئنی؟
_ هوم برو
٪ باش پس میبینمت
• 1 ساعت بعد •
• دکتر از اتاق میاد بیرون کوک اشکاشو پاک میکنه و میدوعه سمت دکتر •
_ دکتر چیشد؟
دکتر: معدشو شست و شو دادیم قرصی که خورده باعث شده باکتری های معدش بیشتر و بیشتر بشه اگه زودتر نمیرسید ممکن بود بمیره
_ قرص؟
دکتر: شما چیکاره خانم جئون هستید؟
_ پدر خوندش
دکتر: اها فرم رو امضا کنید میتونید فردا مرخصش کنید
_ بازم ممنون
• کوک میره رو صندلی میشینه و یونجین میچسبه به کوک و یهو نورا میاد •
+ بکش اونور(عصبی)
÷ وای عزیزم خوبی؟
+ برو اونطرف تا نگفتم چه غلطی کردی(عصبی)
÷ وا مگه چیکار کردم؟
+ قرصی که با آب آوردی تو اتاقم و بهم گفتی کوک گفته این قرصو بخورم(یکم بلند و عصبی)
_ اینجا چه خبره نورا داری چی میگی؟
+ دختر عموت این بلا رو سر من آورد با یه قرص اومد تو اتاق گفت تو قرصو بهش دادی که به من بده(عصبی)
_ تو چه غلطی کردی دختره حرومزاده(عصبی)
÷ یونجین از دست کوک در میره
_ حالت خوبه؟
+ خوبم
• نورا رو میچسبونه به سینش و نورا گریه میکنه و کوک میفهمه •
_ چرا داری گریه میکنی؟
+ یعنی انقدر بدم که همه میخوان از زندگیشون برم؟ شاید بهتره برگردم پرورشگاه(گریه آروم)
• کوک نورا رو میبره پیش دکتر متخصص •
دکتر: پرستار(داد)
پرستار: بله دکتر
دکتر: باید معدشو شست و شو بدیم زود باش وسایلو آماده کن
• دکتر و پرستار نورا رو میبرن تو یه اتاق و معدشو شست و شو میدن کوک نشسته روی صندلی جلو اتاق و گریه آروم میکنه و دستشو برده لای موهاش •
_ تو برو خونه مواظب باش خانم کیم و یونجین کار غلطی نکنن(بغض)
٪ مطمئنی؟
_ هوم برو
٪ باش پس میبینمت
• 1 ساعت بعد •
• دکتر از اتاق میاد بیرون کوک اشکاشو پاک میکنه و میدوعه سمت دکتر •
_ دکتر چیشد؟
دکتر: معدشو شست و شو دادیم قرصی که خورده باعث شده باکتری های معدش بیشتر و بیشتر بشه اگه زودتر نمیرسید ممکن بود بمیره
_ قرص؟
دکتر: شما چیکاره خانم جئون هستید؟
_ پدر خوندش
دکتر: اها فرم رو امضا کنید میتونید فردا مرخصش کنید
_ بازم ممنون
• کوک میره رو صندلی میشینه و یونجین میچسبه به کوک و یهو نورا میاد •
+ بکش اونور(عصبی)
÷ وای عزیزم خوبی؟
+ برو اونطرف تا نگفتم چه غلطی کردی(عصبی)
÷ وا مگه چیکار کردم؟
+ قرصی که با آب آوردی تو اتاقم و بهم گفتی کوک گفته این قرصو بخورم(یکم بلند و عصبی)
_ اینجا چه خبره نورا داری چی میگی؟
+ دختر عموت این بلا رو سر من آورد با یه قرص اومد تو اتاق گفت تو قرصو بهش دادی که به من بده(عصبی)
_ تو چه غلطی کردی دختره حرومزاده(عصبی)
÷ یونجین از دست کوک در میره
_ حالت خوبه؟
+ خوبم
• نورا رو میچسبونه به سینش و نورا گریه میکنه و کوک میفهمه •
_ چرا داری گریه میکنی؟
+ یعنی انقدر بدم که همه میخوان از زندگیشون برم؟ شاید بهتره برگردم پرورشگاه(گریه آروم)
۴.۳k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.