٪ این بیماری خیلی خطرناکه؟
٪ این بیماری خیلی خطرناکه؟
_ اره یه جورایی
÷ ایش اون دختره هرزه داره ادا درمیاره هیچیش نیست
_ یونجین بهتره حرف دهنتو بفهمی وگرنه همین الان کشتمت
+ ک....کوک
_ جانم نورا؟
+ میشه بریم تو اتاق؟(سرفه)
_ باشه باشه بیا بریم
• کوک دست نورا رو میگیره و کمکش میکنه بره تو اتاق درو میبنده و نورا رو رو تخت نیمه خوابیده میذاره •
+ کوک مریضیم باعث دردسر تو میشه
_ برام مهم نیست که قرار باشه تو دردسر بیوفتم به هرحال میخوام باهات زندگی کنم و تورو دخترم میدونم
+(لبخند)
• 1 ساعت بعد •
نورا: تو فگر این بودم که مهمونا قراره کی برن که در باز شد و یونجین اومد داخل اتاق و یه قرص با آب کنارم گذاشت
÷ اینو کوکی داده بهت بدم(حرص)
+ خوب بابا حرص نخور
÷(اخم)
+ گمشو بیرون
÷ خودم میخواستم برم
• یونجین میره بیرون و نورا قرص رو میخوره بعد از چند دقیقه دچار معده درد شدیده و بیهوش میشه یونجین میاد داخل و یه پوزخند میزنه و درو قفل میکنه و میره پیش بقیه •
• 15 دقیقه بعد •
• کوک میره در اتاق نورا و هرچقدر در میزنه میبینه نورا درو باز نمیکنه میترسه اتفاقی افتاده باشه پس کلید میندازه و درو باز میکنه میبینه نورا روی زمین افتاده و از کنار دهنش خون ریخته •
_ نورا(داد)
_ نورا بلند شو زودباش تروخدا باهام شوخی نکن باشه پاشو نورا پاشو(گریه آروم)
_ جیمین(عربده)
٪ چیه چیشده؟(ترس)
_ بیا کمک کن نورا بلند نمیشه
٪ باید ببریمش بیمارستان
(کوک نورا رو براید استایل بغل میکنه و یونجین که میدونه داستان چیه با پوزخند میوفته دنبالشون اما ادای آدمای نگران رو درمیاره کوک نورا رو میذاره صندلی جلو و یونجین میشینه صندلی عقب)
_ اره یه جورایی
÷ ایش اون دختره هرزه داره ادا درمیاره هیچیش نیست
_ یونجین بهتره حرف دهنتو بفهمی وگرنه همین الان کشتمت
+ ک....کوک
_ جانم نورا؟
+ میشه بریم تو اتاق؟(سرفه)
_ باشه باشه بیا بریم
• کوک دست نورا رو میگیره و کمکش میکنه بره تو اتاق درو میبنده و نورا رو رو تخت نیمه خوابیده میذاره •
+ کوک مریضیم باعث دردسر تو میشه
_ برام مهم نیست که قرار باشه تو دردسر بیوفتم به هرحال میخوام باهات زندگی کنم و تورو دخترم میدونم
+(لبخند)
• 1 ساعت بعد •
نورا: تو فگر این بودم که مهمونا قراره کی برن که در باز شد و یونجین اومد داخل اتاق و یه قرص با آب کنارم گذاشت
÷ اینو کوکی داده بهت بدم(حرص)
+ خوب بابا حرص نخور
÷(اخم)
+ گمشو بیرون
÷ خودم میخواستم برم
• یونجین میره بیرون و نورا قرص رو میخوره بعد از چند دقیقه دچار معده درد شدیده و بیهوش میشه یونجین میاد داخل و یه پوزخند میزنه و درو قفل میکنه و میره پیش بقیه •
• 15 دقیقه بعد •
• کوک میره در اتاق نورا و هرچقدر در میزنه میبینه نورا درو باز نمیکنه میترسه اتفاقی افتاده باشه پس کلید میندازه و درو باز میکنه میبینه نورا روی زمین افتاده و از کنار دهنش خون ریخته •
_ نورا(داد)
_ نورا بلند شو زودباش تروخدا باهام شوخی نکن باشه پاشو نورا پاشو(گریه آروم)
_ جیمین(عربده)
٪ چیه چیشده؟(ترس)
_ بیا کمک کن نورا بلند نمیشه
٪ باید ببریمش بیمارستان
(کوک نورا رو براید استایل بغل میکنه و یونجین که میدونه داستان چیه با پوزخند میوفته دنبالشون اما ادای آدمای نگران رو درمیاره کوک نورا رو میذاره صندلی جلو و یونجین میشینه صندلی عقب)
۴.۳k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.