فیک یونگی
فیکیونگی
part①①
یونگیویو
امروز تولد کوکیه،به بهمون گف دعتیم ولی نباید لو بدیم چون شهید....
مامان یونگی:پسرمممممممممم
یونگی:بلههههع
(مامان یونگیو م.ی مینویسم)
م.ی:میگممممم یمرکبنبینلنبنبتبنی؟
یونگی:چیییییی؟
م.ی:میگممممممم یمرکبنبینلنبنبتنی؟
یونگی:هااااااااا
(یونگی میره آشپز خونه ببینه مامانش چیمیگه)
یونگی.چیه مامان
م.ی.میگم لوبیا پلو بزارم یا ماکارانی؟(#خانوادهی ایرانی😂)
یونگی.💔🥲
م.ی.نمیگی؟؟باوشهه پس تخم مرغ میزا...
سوهو.یووووونگگیییییییییییی(داد😂)
یونگی.یااااا شلوار کردی وییی،،چته حیوانن
سوهو.هی..چ بیا اتاق
یونگی.باوشهه،،،راستی مامان ماکارانی بزار
م.ی.اوکی
سوهوویو
عررررررر فک کنم داشمم تو مهمونی اتجونم دعوته(ات جونت؟واو😂😑)
سوهو.یونگی تو مهمونی ات دعوتی؟*ذوق*
یونگی.اره،تورم دعوت کردن
سوهو.میدونستم اتم منو دوس دارههه
م.ی:بچهاااا بنبنبنفکلنقتب
یونگی.چییییییی
م.ی.میگمممم نینرنببک
سوهوـ فک کنم میگه بیاین غذا بخورین
یونگی ـ بریم
ــــــــ(::)
یونگی ـ مامانننن مگه نگفتم ماکارانیی
م.ی ـ دیگه همینی ک هس
سوهو ـ اخجوون تخم مرغغ ناهار هرروزمون چخبرررر
اتویو
دیگه الانا بود کوکی بیاد خونههه عرر(تمام بچها جمع شدن خونه ی ات)
ات ـ یونااا
یوناـ چیه
ات ـ بیا این بالشتارو برداررر کی اینجا خابیده بوددددد
یوناـ هوفف اوکیی
ات ـ عهههه سلام تهیونگگ خوبیی*رف بغل تهیونگ*
سوهو ـ سلااام*عصبانی،کمی بلند*
ات ـ بسملا، سلام..چیزی شده؟
سوهو ـ ن...نه
ات ـ اوکی...ته یلحظه بیا
ته ـ اوکی
سوهوویو
وایییی ب تهیونگ حسودیم میشهههه،نکنه..تهیونگ دوس پسرشه؟؟نه نه خود ات گف سینگله....بزار برم ببینم چی میگن
ات ـ ته میگم...
ـــــــــــــــــــــــ(♡~♡)
اینم از این پارتتتت😁
ناموسا خیلی زیاد شد
حمایتتت
part①①
یونگیویو
امروز تولد کوکیه،به بهمون گف دعتیم ولی نباید لو بدیم چون شهید....
مامان یونگی:پسرمممممممممم
یونگی:بلههههع
(مامان یونگیو م.ی مینویسم)
م.ی:میگممممم یمرکبنبینلنبنبتبنی؟
یونگی:چیییییی؟
م.ی:میگممممممم یمرکبنبینلنبنبتنی؟
یونگی:هااااااااا
(یونگی میره آشپز خونه ببینه مامانش چیمیگه)
یونگی.چیه مامان
م.ی.میگم لوبیا پلو بزارم یا ماکارانی؟(#خانوادهی ایرانی😂)
یونگی.💔🥲
م.ی.نمیگی؟؟باوشهه پس تخم مرغ میزا...
سوهو.یووووونگگیییییییییییی(داد😂)
یونگی.یااااا شلوار کردی وییی،،چته حیوانن
سوهو.هی..چ بیا اتاق
یونگی.باوشهه،،،راستی مامان ماکارانی بزار
م.ی.اوکی
سوهوویو
عررررررر فک کنم داشمم تو مهمونی اتجونم دعوته(ات جونت؟واو😂😑)
سوهو.یونگی تو مهمونی ات دعوتی؟*ذوق*
یونگی.اره،تورم دعوت کردن
سوهو.میدونستم اتم منو دوس دارههه
م.ی:بچهاااا بنبنبنفکلنقتب
یونگی.چییییییی
م.ی.میگمممم نینرنببک
سوهوـ فک کنم میگه بیاین غذا بخورین
یونگی ـ بریم
ــــــــ(::)
یونگی ـ مامانننن مگه نگفتم ماکارانیی
م.ی ـ دیگه همینی ک هس
سوهو ـ اخجوون تخم مرغغ ناهار هرروزمون چخبرررر
اتویو
دیگه الانا بود کوکی بیاد خونههه عرر(تمام بچها جمع شدن خونه ی ات)
ات ـ یونااا
یوناـ چیه
ات ـ بیا این بالشتارو برداررر کی اینجا خابیده بوددددد
یوناـ هوفف اوکیی
ات ـ عهههه سلام تهیونگگ خوبیی*رف بغل تهیونگ*
سوهو ـ سلااام*عصبانی،کمی بلند*
ات ـ بسملا، سلام..چیزی شده؟
سوهو ـ ن...نه
ات ـ اوکی...ته یلحظه بیا
ته ـ اوکی
سوهوویو
وایییی ب تهیونگ حسودیم میشهههه،نکنه..تهیونگ دوس پسرشه؟؟نه نه خود ات گف سینگله....بزار برم ببینم چی میگن
ات ـ ته میگم...
ـــــــــــــــــــــــ(♡~♡)
اینم از این پارتتتت😁
ناموسا خیلی زیاد شد
حمایتتت
۶.۹k
۲۹ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.