❌ اصکی ممنوع ❌
"Devastating retaliation - a new beginning"
#تلافی_ویرانگر_شروعی_دوباره
#Part17
هیونجین خواست چیزی بگه که سیترا نزاشت: کالن بهم گفته بود یه کیتین خریدی، اما تو بهم نگفتی.
فحشی به فضولی کالن دادم.
سیترا ادامه داد: اونا ادما و خبر چینای منن والری، بار اخرت باشه ازم چیزی پنهان میکنی.
نفسم رو دادم بیرون: متاسفم آلفاجم.
یونگی نگاهی به نیک انداخت: میخای باهاش چکار کنی؟
ایو: اون واقعا زیبا و ظریفه، تو دنیای مافیا دووم نمیاره.
اخم کردم: میاره، من بهش یاد میدم.
هیونجین پوزخند زد: تو؟ تو خودت هنوز در حال اموزشی، چطور میخای یکی دیگه رو اموزش بدی؟
با عصبانیت غریدم: اون پسر مال منه و هر کی بخاد ازم دورش کنه با دستای خودم گردنش رو میشکنم!
نیک با ترس نگاهم کرد و نگاه بقیه پر از بهت و حیرت بود.
سیترا: خیله خب والری، اجازه میدم کیتینت رو نگه داری، اون هدیه کریسمس من به توعه!
قبل از اینکه بتونم لبخند بزنم هشدار داد: بهتره برده بیست میلیون دلاریتو خوب تربیت کنی!
سرم رو تکون دادم: چشم الفاجم، ممنونم.
هیونجین اعتراض کرد: خدای من این اصلا معنی نداره....
حرفش رو قطع کردم: تو پسر سیترایی و نیک هم پسر منه!
یونگی لبخند کجی زد: منطقی به نظر میرسه!
با قدر دانی نگاهش کردم.
سیترا: برده ات لاله؟
من: اسمش نیکولاس هارماشِ، 23سالشه و از 8سالگی کیتین بوده... اهل روسیه است و زبان ما رو نمیفهمه.
سیترا بلافاصله به زبان روسی چیزی از نیک پرسید و نیک با ترس جواب داد.
تابلود بود از سیترا میترسه.
خب البته کی بود که از سیترا و اطرافیانش نترسه!
من: چی پرسیدی؟
سیترا در حالی که سمت عمارت میرفت جواب داد: درمورد پدر و مادرش.
دست نیک رو گرفتم و دنبال خودم کشیدم: چی گفت؟
سیترا: گفت کشته شدن!
به چشمای نگران نیک نگاه کردم.
باید روسی یاد میگرفتم و یا حداقل اون انگلیسی یاد میگرفت.
سیترا به خدمه دستور داد: براش اتاق اماده کنین.
سریع گفتم: نه، اون تو اتاق من میمونه.
نگاه سنگینی حواله ام کرد: زده به سرت؟
با قاطعیت گفتم: اون میترسه تنها باشه.
صدامو اوردم پایین: اون یه گربه بی خطره!
چشماشو تو حدقه چرخوند: هر غلطی دلت میخاد بکن!
خندم گرفت و گونشو بوسیدم: بهترین دختر عموی دنیا ممنونم.
چشم غره ای بهم رفت: باهام لاس نزن!
...... ادامه دارد......
(نویسنده سراب)
( از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
#تلافی_ویرانگر_شروعی_دوباره
#Part17
هیونجین خواست چیزی بگه که سیترا نزاشت: کالن بهم گفته بود یه کیتین خریدی، اما تو بهم نگفتی.
فحشی به فضولی کالن دادم.
سیترا ادامه داد: اونا ادما و خبر چینای منن والری، بار اخرت باشه ازم چیزی پنهان میکنی.
نفسم رو دادم بیرون: متاسفم آلفاجم.
یونگی نگاهی به نیک انداخت: میخای باهاش چکار کنی؟
ایو: اون واقعا زیبا و ظریفه، تو دنیای مافیا دووم نمیاره.
اخم کردم: میاره، من بهش یاد میدم.
هیونجین پوزخند زد: تو؟ تو خودت هنوز در حال اموزشی، چطور میخای یکی دیگه رو اموزش بدی؟
با عصبانیت غریدم: اون پسر مال منه و هر کی بخاد ازم دورش کنه با دستای خودم گردنش رو میشکنم!
نیک با ترس نگاهم کرد و نگاه بقیه پر از بهت و حیرت بود.
سیترا: خیله خب والری، اجازه میدم کیتینت رو نگه داری، اون هدیه کریسمس من به توعه!
قبل از اینکه بتونم لبخند بزنم هشدار داد: بهتره برده بیست میلیون دلاریتو خوب تربیت کنی!
سرم رو تکون دادم: چشم الفاجم، ممنونم.
هیونجین اعتراض کرد: خدای من این اصلا معنی نداره....
حرفش رو قطع کردم: تو پسر سیترایی و نیک هم پسر منه!
یونگی لبخند کجی زد: منطقی به نظر میرسه!
با قدر دانی نگاهش کردم.
سیترا: برده ات لاله؟
من: اسمش نیکولاس هارماشِ، 23سالشه و از 8سالگی کیتین بوده... اهل روسیه است و زبان ما رو نمیفهمه.
سیترا بلافاصله به زبان روسی چیزی از نیک پرسید و نیک با ترس جواب داد.
تابلود بود از سیترا میترسه.
خب البته کی بود که از سیترا و اطرافیانش نترسه!
من: چی پرسیدی؟
سیترا در حالی که سمت عمارت میرفت جواب داد: درمورد پدر و مادرش.
دست نیک رو گرفتم و دنبال خودم کشیدم: چی گفت؟
سیترا: گفت کشته شدن!
به چشمای نگران نیک نگاه کردم.
باید روسی یاد میگرفتم و یا حداقل اون انگلیسی یاد میگرفت.
سیترا به خدمه دستور داد: براش اتاق اماده کنین.
سریع گفتم: نه، اون تو اتاق من میمونه.
نگاه سنگینی حواله ام کرد: زده به سرت؟
با قاطعیت گفتم: اون میترسه تنها باشه.
صدامو اوردم پایین: اون یه گربه بی خطره!
چشماشو تو حدقه چرخوند: هر غلطی دلت میخاد بکن!
خندم گرفت و گونشو بوسیدم: بهترین دختر عموی دنیا ممنونم.
چشم غره ای بهم رفت: باهام لاس نزن!
...... ادامه دارد......
(نویسنده سراب)
( از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۳.۳k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.