پارت

پارت 33

مینا: تهیونگ.. هم.. همه اینارو قبول .. ولی لطفا بزا با خانوادم حرف بزنم .. دلم برای مامانم تنگ شده ..

تهیونگ: گفتم نع .. الانم بلند شو تمیز کاریتو شروع کن وقتی تموم شد بیا بالا تو اتاق کارم .. کارا زیاد شده تو هم تنبل بیا یکم کمک کن نهایتن اون پولی که به خانوادت میدم رو ارزشش رو داشته باشی ..

مینا : .. باش .. بعد از رفتن تهیونگ خونه رو تمیز کردم و مرتب شد که یهو گلدون از دستم افتاد و شکست و صدای بدی ایجاد کرد ..‌

ویو تهیونگ

داشتم کارا هامو‌انجا میدادم که سر درد بدی داشتم از صبح سرم داشت میترکید داشتم سرمو یکم ماساژ‌میدادم که اروم بشه صدای شکستن از پایین اومد پا تند کردم رفتم پایین دیدم گلدون شکسته و مینا هم با تعجب زل زده به چشم های قرمزم که از سر درد ایجاد شده بود ...

تهیونگ: همین!!

مینا: خ.. خوب داشتم تمیز میکردم که افتاد و شکست ... خوبی تو؟!

تهیونگ: (الان نگرانم شد؟!) اره خوبم فقط سر درد داره منو میکشهه ..

مینا: هوم باش تو برو بالا رو تخت دراز بکش .. من اینجا رو مرتب کنم برات قرص میارم ..

تهیونگ: باش..
دیدگاه ها (۰)

پارت 34ویو مینابعد از رفتن تهیونگ زود زود جمش کردم و دنبال ق...

پارت 35بعد از چند دقیقه که سرش رو ماساژ دادم نفس هاش منظم شد...

پارت 32منظور تهیونگ رو فهمیدم اون منظورش خطبه سیقه بود که نف...

پارت 31تهیونگ: (خنده اعصبانی کرد) هوم احساساتمون برای همدیگه...

سه پارتی (پارت اضافه) (درخواستی) P4

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط