پارت

پارت 31

تهیونگ: (خنده اعصبانی کرد) هوم احساساتمون برای همدیگه یکیه خانم !!

مینا: اگ ازم متنفریی چیرا سیقه ام میخای کنی؟!

تهیونگ: برای اینکه بیشتر عذابت بدمم... انقدر تحریکم نکن تا زودتر عقدت کنم ..بگیر بخاب تا برای شب آماده باشی..

مینا :گمشوو

تهیونگ: باشه.😏


ویو مینا

داشت هوا کم کم تاریک میشد و استرسم بیشتر من نمیخاستم شریک زندگی این مرتیکه بشم که حاضر نیست به حرفام‌گوش کنه .. برای اینکه استرسم کم بشه رفتم آشپز خونه که دیدم تهیونگ داره شام درست میکنه بی توجه بهش رفتم ظرف بشورم تا یکم فکرم خالی شه مشغول ظرف شستن بودم که دستی روم حلقه شد و کنار گوشم زمزمه کرد :..

تهیونگ: کار هات تموم شد بیا حال کارت دارم ..

بعد از رفتنش ظرفارو شستم و رفتم به سمت حال دیدم نشسته رو مبل وقتی متوجه حضورم شد بهم اشارع کرد که برم کنارش بشینم نشستم که ک گف..

تهیونگ: وقتی گفتم بگو قبولت میگی باشه ..
دیدگاه ها (۰)

پارت 32منظور تهیونگ رو فهمیدم اون منظورش خطبه سیقه بود که نف...

پارت 33مینا: تهیونگ.. هم.. همه اینارو قبول .. ولی لطفا بزا ب...

پارت 30تهیونگ: مگه اون زمان تو برات مهم بود که همه چیمو بگیر...

پارت 29تهیونگ: بلند شوو بیا رو تخت بخواب بدون هیچ حرفی دراز ...

پارت ۳۲ فیک دور اما آشنا

تهیونگ تک پارتی غمگینا/ت : سلام من ا/تم و ۲۰ سالمه ، من و ته...

پارت ۹۱ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط