(استاد جذاب من) پارت یازدم
(استاد جذاب من) پارت یازدم
داشتم میرفتم خونه نفسم بالا نمیومد از بس داشتم گریه میکردم که یه پسره اومد جلوم و من هم داشتم گریه میکردم هیچی نمیدیدم و سرمو بالا کردم و اشکام رو پاک کردم دیدم جیمینه که گفت چیشده داری گریه میکنی نکنه چان دوست پسرت دلتو شکونده گفتمش چیمیگی برا خودت مامانم گفت که اون دوست پسرمه ولی من از اون متنفرم من عاشق یکی دیگم ولی اون منو دوست نداره خودش هم زن داره و یه پسر هم داره (با گریه) جیمین گفت کیو میگی گفتمش خودتو گفت چی منو وایسا ببینم چی میگی من گفت اره گفت من عاشقتم ولی تو منو دوست نداری امروز هم رفتم دم خونت ولی یه زن اومد یه پسر هم داشت گفت تو از کجا می دونی که اون زنه منه گفتمش که استاد گفت شوهرمه و جیمین زد زیر خنده 😂 بهش گفتم چرا میخندی گفت چون امروز همکارم زنگ زد گفت که خونتو میخوام گفتمش باشه و اومد خونمون من هم بیرون بودم و زنه هم زنش بود گفتمش داری دروغ میدی گفت الان به همکارم زنگ میزنم و گوشی میدم زنش و زنگ زد و به همکارش گفت که گوشیو بده زنت و اون گوشیو داد زنش و زنش گفت تو همون دختره نیستی که اومدی گفتمش چرا هستم گفت استاد اومده اگه میخوای بیا گفتمش نه کاری ندارم خب خداحافظ و قطع کرد و جیمین بهم گفت دیدی چیشد بهش گفتم دیشب از وقتی که رفتی نخوابیدم و فقط به فکرت بودم اخه فکر میکردم واقعا باور کردی گوشیم زنگ خورد جیمین گفت کیه گفتمش مامانمه جواب دادم مامانم گفت ا.ت منو پسرت خالهتینا میخوایم الان بریم مسافرت و تو برو خونه یونا به مامانم گفتم خب شما برید من خونه میمونم مامانم گفت نه ما کلید و بردیم و یه هفته ای اونجا میمونیم مراقب خودت باش خداحافظ و قطع کرد منم گفتم که رابطه خوبی دیگه با یونا ندارم پس کجا برم و جیمین بهم گفت بیا خونه من بهش گفتم تو خودت خونه هم نداری گفت من تو این شهر هفتا خونه دارم بیا بریم خونه بعدیم و رفتیم
داشتم میرفتم خونه نفسم بالا نمیومد از بس داشتم گریه میکردم که یه پسره اومد جلوم و من هم داشتم گریه میکردم هیچی نمیدیدم و سرمو بالا کردم و اشکام رو پاک کردم دیدم جیمینه که گفت چیشده داری گریه میکنی نکنه چان دوست پسرت دلتو شکونده گفتمش چیمیگی برا خودت مامانم گفت که اون دوست پسرمه ولی من از اون متنفرم من عاشق یکی دیگم ولی اون منو دوست نداره خودش هم زن داره و یه پسر هم داره (با گریه) جیمین گفت کیو میگی گفتمش خودتو گفت چی منو وایسا ببینم چی میگی من گفت اره گفت من عاشقتم ولی تو منو دوست نداری امروز هم رفتم دم خونت ولی یه زن اومد یه پسر هم داشت گفت تو از کجا می دونی که اون زنه منه گفتمش که استاد گفت شوهرمه و جیمین زد زیر خنده 😂 بهش گفتم چرا میخندی گفت چون امروز همکارم زنگ زد گفت که خونتو میخوام گفتمش باشه و اومد خونمون من هم بیرون بودم و زنه هم زنش بود گفتمش داری دروغ میدی گفت الان به همکارم زنگ میزنم و گوشی میدم زنش و زنگ زد و به همکارش گفت که گوشیو بده زنت و اون گوشیو داد زنش و زنش گفت تو همون دختره نیستی که اومدی گفتمش چرا هستم گفت استاد اومده اگه میخوای بیا گفتمش نه کاری ندارم خب خداحافظ و قطع کرد و جیمین بهم گفت دیدی چیشد بهش گفتم دیشب از وقتی که رفتی نخوابیدم و فقط به فکرت بودم اخه فکر میکردم واقعا باور کردی گوشیم زنگ خورد جیمین گفت کیه گفتمش مامانمه جواب دادم مامانم گفت ا.ت منو پسرت خالهتینا میخوایم الان بریم مسافرت و تو برو خونه یونا به مامانم گفتم خب شما برید من خونه میمونم مامانم گفت نه ما کلید و بردیم و یه هفته ای اونجا میمونیم مراقب خودت باش خداحافظ و قطع کرد منم گفتم که رابطه خوبی دیگه با یونا ندارم پس کجا برم و جیمین بهم گفت بیا خونه من بهش گفتم تو خودت خونه هم نداری گفت من تو این شهر هفتا خونه دارم بیا بریم خونه بعدیم و رفتیم
۱۲.۲k
۱۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.