پارت ششم
پارت ششم
تهیونگ خواست دهن باز کنه که صدای بلند خنده ات باعث شد که حرفش یادش بره، از پشت شیشه کوچولوی رو در دیدن که جین دوباره داره جک های بابا بزرگی میگفت و مسخره بازی درمیاورد
اخرین باری که اینجوری خندید قبل از اون همه هیت بود که بخاطر صمیمی بودنش با جین و شایعه هایی که درباره دعواش با جونگ کوک که میگفتن باهم تو رابطه اند بود
تهیونگ غرق صدای خنده اون دونفر بود و اصلا متوجه نشد که هم ات هم جین دارن بهش نگاه میکنن و از تعجب چشماشون کاملا گرد شده، به هم نگاه کردن و دوباره از خنده پاره شدن، انقدر خندیدن که نفس کم اوردن
همه ساکت بودن که نامجون دهن باز کرد:بچها فردا تولد...
کوک:تولد اته
چیم:و باید براش هم لایو بگیریم هم کیک
یونگی:ولی امروز باید عمل بشه
هوپ:دکتر گفت درد نداره فقط ریسکش اینه که ممکنه عفونت کنه، اونم که درجا نیست طول میکشه، اگه بخواد میبریمش
+اون میمونه همینجا تا خوب بشه، بعد براش یه جشن مفصل میگیریم
کوک:ولی هیونگ اونجوری خیلی ناراحت میشه
+همین که گفتم
نامی:بحث نباشه از دکتر اجازه میگیریم
پرستار(پ):ببخشید اقایون دکتر اومدن، لطفا یکی از اعضای خانوادشون همراه من بیان تا بریم برای عمل
نامی:چقدر عمل طول میکشه؟
پ:حدود نیم ساعت
نامجون بدون حرفی همراهش رفت و فرم رو پر کرد و ات رو دادن اتاق عمل
_9:30 شب*بعد عمل_
انداز اتاق عمل اومد بیرون و همه پیشش بودم، چون عمل سرپایی بود بیهوشش نکردن بودن و الان ها باهم حرف میزدن
ات کل مدت سعی داشت دردشو پنهان کنه و با لبخند نشسته بود
اون ادمی بود که نمیخواست کسی نگرانش بشه، همه درد هاش رو میریخت تو خودش، همه بخاطر همین بهش اعتماد نمیکردن وقتی میگفت در ندارم، از بچگی خیلی سرسخت بود، همه درد هاش رو میریخت تو خودش، همه بخاطر همین بهش اعتماد نمیکردن وقتی میگفت در ندارم، از بچگی خیلی سرسخت بود
ببخشید توت فرنگی های من میخواستم همش رو باهم بزارم ولی گفتم طول میکشه پس تقدیم بهتون
تهیونگ خواست دهن باز کنه که صدای بلند خنده ات باعث شد که حرفش یادش بره، از پشت شیشه کوچولوی رو در دیدن که جین دوباره داره جک های بابا بزرگی میگفت و مسخره بازی درمیاورد
اخرین باری که اینجوری خندید قبل از اون همه هیت بود که بخاطر صمیمی بودنش با جین و شایعه هایی که درباره دعواش با جونگ کوک که میگفتن باهم تو رابطه اند بود
تهیونگ غرق صدای خنده اون دونفر بود و اصلا متوجه نشد که هم ات هم جین دارن بهش نگاه میکنن و از تعجب چشماشون کاملا گرد شده، به هم نگاه کردن و دوباره از خنده پاره شدن، انقدر خندیدن که نفس کم اوردن
همه ساکت بودن که نامجون دهن باز کرد:بچها فردا تولد...
کوک:تولد اته
چیم:و باید براش هم لایو بگیریم هم کیک
یونگی:ولی امروز باید عمل بشه
هوپ:دکتر گفت درد نداره فقط ریسکش اینه که ممکنه عفونت کنه، اونم که درجا نیست طول میکشه، اگه بخواد میبریمش
+اون میمونه همینجا تا خوب بشه، بعد براش یه جشن مفصل میگیریم
کوک:ولی هیونگ اونجوری خیلی ناراحت میشه
+همین که گفتم
نامی:بحث نباشه از دکتر اجازه میگیریم
پرستار(پ):ببخشید اقایون دکتر اومدن، لطفا یکی از اعضای خانوادشون همراه من بیان تا بریم برای عمل
نامی:چقدر عمل طول میکشه؟
پ:حدود نیم ساعت
نامجون بدون حرفی همراهش رفت و فرم رو پر کرد و ات رو دادن اتاق عمل
_9:30 شب*بعد عمل_
انداز اتاق عمل اومد بیرون و همه پیشش بودم، چون عمل سرپایی بود بیهوشش نکردن بودن و الان ها باهم حرف میزدن
ات کل مدت سعی داشت دردشو پنهان کنه و با لبخند نشسته بود
اون ادمی بود که نمیخواست کسی نگرانش بشه، همه درد هاش رو میریخت تو خودش، همه بخاطر همین بهش اعتماد نمیکردن وقتی میگفت در ندارم، از بچگی خیلی سرسخت بود، همه درد هاش رو میریخت تو خودش، همه بخاطر همین بهش اعتماد نمیکردن وقتی میگفت در ندارم، از بچگی خیلی سرسخت بود
ببخشید توت فرنگی های من میخواستم همش رو باهم بزارم ولی گفتم طول میکشه پس تقدیم بهتون
- ۲.۴k
- ۱۰ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط