● عاٰشِق ناشِــناس• 💚🍃
● #عاٰشِق_ناشِــناس• 💚🍃
#پارت_13
+باشه محراب کاری نداری؟من برم درس بخونم..
_فهمیدی چی گفتم؟میگم آدرس این آقا ارسلان رو پیدا کردم..
+محراب میام میزنم تو دهنتااا..
ادم نمیشی؟ از سنت خجالت نمیکشی منو دست میندازی؟واقعا متاسفم برات میبینی دارم براش بال بال میزنم میخوای بیشتر اذیتم کنی..
_تموم شد؟خیلی تاثیر گزار بود!
منه احمقو بگو قید درسمو زدم رفتم گشتم پرس و جو کردم که جا و مکان آقا رو پیدا کنم تا تو بقول خودت انقدر بال بال نزنی..بعد اینم به جای تشکرشه..
اصلا باورم نمیشد!
یعنی محراب..واقعا تونسته جای ارسلانو پیدا کنه؟
از حرفاش که مشخص بود دروغ و کلکی تو کارش نیست..
+محراب جونم..تو واقعا آدرسشو داری؟
_الان شدم محراب جونت؟چند دقیقه قبل میخواستی بزنی تو دهنم که..
+واااا!!
عزیزم من کی اینجوری گفتم؟اصلا کی دلش میاد داداششو بزنه؟
حالا راستشو بگو جان دیانا پیداش کردی؟
_اره به جون خودت...ولی تو که نیازت نیست..میخواستی بری درس بخونی دیگه؟..برو!
+من غلط بکنم نیازم نباشه..
با شوق و ذوق خودمو کشوندم لب تخت نشستم..
اصلا تو پوست خودم نمیگنجیدم..
+محراااببب..بگو بگو آدرسش کجاست؟ مال کدوم شهره؟ امیدوارم دور نباشه از تهران..
_دیانا میدونستی واقعا خوش شانسی؟
+برای چی؟
_اول اینکه رفیقی مثل من داری..
دوما.اقاتون همشهریه..
چندبار کلمهی " همشهری" رو تکرار کردم تا بتونم درکش کنم..
اگه هم شهریه..یعنی شیرازیه.
(چون دیانا اصالتا شیرازیه، مثلااا ارسلانم مال همونجاعه)
+محراااااااااااااب..یوووهووووووووو
واقعا دست خودم نبود..
سلول به سلول تنم خوشحال بود..
حس میکنم نصف مشکلاتم حل شده..
حتی حس اینکه منو ارسلان تو یه شهر نفس میکشیمم قشنگ بود!
دقیقا حس یه آدم فوتبالی رو داشتم که تیم محبوبش گل زده و از خوشحالی داره جیغ میزنه....
با صدای مامان بدون خداحافظی گوشیو قطع کردمو خودمو رسوندم بهش.
_دیانـــــا؟!
ادامه دارد
مایل به حمایت؟ 💙🐬
#پارت_13
+باشه محراب کاری نداری؟من برم درس بخونم..
_فهمیدی چی گفتم؟میگم آدرس این آقا ارسلان رو پیدا کردم..
+محراب میام میزنم تو دهنتااا..
ادم نمیشی؟ از سنت خجالت نمیکشی منو دست میندازی؟واقعا متاسفم برات میبینی دارم براش بال بال میزنم میخوای بیشتر اذیتم کنی..
_تموم شد؟خیلی تاثیر گزار بود!
منه احمقو بگو قید درسمو زدم رفتم گشتم پرس و جو کردم که جا و مکان آقا رو پیدا کنم تا تو بقول خودت انقدر بال بال نزنی..بعد اینم به جای تشکرشه..
اصلا باورم نمیشد!
یعنی محراب..واقعا تونسته جای ارسلانو پیدا کنه؟
از حرفاش که مشخص بود دروغ و کلکی تو کارش نیست..
+محراب جونم..تو واقعا آدرسشو داری؟
_الان شدم محراب جونت؟چند دقیقه قبل میخواستی بزنی تو دهنم که..
+واااا!!
عزیزم من کی اینجوری گفتم؟اصلا کی دلش میاد داداششو بزنه؟
حالا راستشو بگو جان دیانا پیداش کردی؟
_اره به جون خودت...ولی تو که نیازت نیست..میخواستی بری درس بخونی دیگه؟..برو!
+من غلط بکنم نیازم نباشه..
با شوق و ذوق خودمو کشوندم لب تخت نشستم..
اصلا تو پوست خودم نمیگنجیدم..
+محراااببب..بگو بگو آدرسش کجاست؟ مال کدوم شهره؟ امیدوارم دور نباشه از تهران..
_دیانا میدونستی واقعا خوش شانسی؟
+برای چی؟
_اول اینکه رفیقی مثل من داری..
دوما.اقاتون همشهریه..
چندبار کلمهی " همشهری" رو تکرار کردم تا بتونم درکش کنم..
اگه هم شهریه..یعنی شیرازیه.
(چون دیانا اصالتا شیرازیه، مثلااا ارسلانم مال همونجاعه)
+محراااااااااااااب..یوووهووووووووو
واقعا دست خودم نبود..
سلول به سلول تنم خوشحال بود..
حس میکنم نصف مشکلاتم حل شده..
حتی حس اینکه منو ارسلان تو یه شهر نفس میکشیمم قشنگ بود!
دقیقا حس یه آدم فوتبالی رو داشتم که تیم محبوبش گل زده و از خوشحالی داره جیغ میزنه....
با صدای مامان بدون خداحافظی گوشیو قطع کردمو خودمو رسوندم بهش.
_دیانـــــا؟!
ادامه دارد
مایل به حمایت؟ 💙🐬
۳.۶k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.