🎀💕•عشق لجباز •💕🎀
🎀💕•عشق لجباز •💕🎀
#part_59
#طاها
مبین رفته بود ماشین و گل بزنه منم داشتم میرفتم پیش شکیب ارایشگاه
رسیدم دم ارایشگاه و رفتم تو دیدم دارن شکیب و آماده میکنن😍
طاها:به به شاه داماد مبارکه اقا مبارکه😘
شکیب:قربونت داش ایشالا قسمت خودت♥️
طاها:خدا از دهنت بشنوه😕😂
کار شکیب تموم شد و نوبت من شد
ماشالا خیلی خوشتیپ شده بود بچم🥺❤
کارمون تموم شد و قرار شد بریم دنبال دخترا
مبین ماشین شکیب و اورد و سوار شد و رفتیم
#رها
تلفن و قطع کردم و رفتم که لباسمو بپوشم
پوشیدم و نگاهی تو اینه به خودم کردم
فتبارک الله چه چیزی شدمااا خدا بهم رحم کنه😍😉
لباسم بلند ماکسی بود و یقش هفتی باز بود رو شونه هام میوفتاد قسمت پایینشم از بالای رونم تا پایین چاک داشت و پام معلوم بود
پوووف خداکنه دوباره طاها گیر نده بهم😄
تو این شش ماه که نزاشتم خاک برسری کنه
ازین به بعدم خدا رحم کنه😁
نازی هم لباسشو پوشید و منتظر فریال بودیم
یهو در باز شد فریال اومد بیرون
وای بچم مث فرشته ها شده بود موهاش😍 آرایشش خیلی ناز بود و بهش میومد لباسشو رویایی بود 😻
چون که شکم دراورده بود از زیر لباسش مشخص بود و خیلی ملوس شده بود😘
با دیدنش اشک تو چشام جمع شد و رفتم جلو و پریدم بغلم😍💕
رها:وای الهی دورت بگردم مث فرشته ها شدی
ارایشگرش هی چشم غره میرفت و میگفت که آرایشش خراب میشه😒
منم قیافشو واسش کج میکردم و توجه نمیکردم😜
یهو صدای در اومد شکیب بود قبل ازینکه شکیب بیاد تو فیلم بردار اومد و اصن راه نمیداد این دوتا همو ببینن😒😂
شکیب اومد و دسته گل فریال و داد بهش و پیشونی شو بوسید و خم شد شکمشم بوسید
خیلی رمانتیک بود😍😘
طاها هم از در اومد و خیره مونده بود😶🤭
طاها:اووووف ببخشید شما رها بیریخته مارو ندیدین😉
رها:رها خانم که همیشه خشکل و جیگرن 😝😘
طاها:البته البته😄😉
طاها خودشو نزدیک کرد....😈😋
ادامه دارد ... •📕❤•
#part_59
#طاها
مبین رفته بود ماشین و گل بزنه منم داشتم میرفتم پیش شکیب ارایشگاه
رسیدم دم ارایشگاه و رفتم تو دیدم دارن شکیب و آماده میکنن😍
طاها:به به شاه داماد مبارکه اقا مبارکه😘
شکیب:قربونت داش ایشالا قسمت خودت♥️
طاها:خدا از دهنت بشنوه😕😂
کار شکیب تموم شد و نوبت من شد
ماشالا خیلی خوشتیپ شده بود بچم🥺❤
کارمون تموم شد و قرار شد بریم دنبال دخترا
مبین ماشین شکیب و اورد و سوار شد و رفتیم
#رها
تلفن و قطع کردم و رفتم که لباسمو بپوشم
پوشیدم و نگاهی تو اینه به خودم کردم
فتبارک الله چه چیزی شدمااا خدا بهم رحم کنه😍😉
لباسم بلند ماکسی بود و یقش هفتی باز بود رو شونه هام میوفتاد قسمت پایینشم از بالای رونم تا پایین چاک داشت و پام معلوم بود
پوووف خداکنه دوباره طاها گیر نده بهم😄
تو این شش ماه که نزاشتم خاک برسری کنه
ازین به بعدم خدا رحم کنه😁
نازی هم لباسشو پوشید و منتظر فریال بودیم
یهو در باز شد فریال اومد بیرون
وای بچم مث فرشته ها شده بود موهاش😍 آرایشش خیلی ناز بود و بهش میومد لباسشو رویایی بود 😻
چون که شکم دراورده بود از زیر لباسش مشخص بود و خیلی ملوس شده بود😘
با دیدنش اشک تو چشام جمع شد و رفتم جلو و پریدم بغلم😍💕
رها:وای الهی دورت بگردم مث فرشته ها شدی
ارایشگرش هی چشم غره میرفت و میگفت که آرایشش خراب میشه😒
منم قیافشو واسش کج میکردم و توجه نمیکردم😜
یهو صدای در اومد شکیب بود قبل ازینکه شکیب بیاد تو فیلم بردار اومد و اصن راه نمیداد این دوتا همو ببینن😒😂
شکیب اومد و دسته گل فریال و داد بهش و پیشونی شو بوسید و خم شد شکمشم بوسید
خیلی رمانتیک بود😍😘
طاها هم از در اومد و خیره مونده بود😶🤭
طاها:اووووف ببخشید شما رها بیریخته مارو ندیدین😉
رها:رها خانم که همیشه خشکل و جیگرن 😝😘
طاها:البته البته😄😉
طاها خودشو نزدیک کرد....😈😋
ادامه دارد ... •📕❤•
۱۹.۰k
۰۳ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.