ازت متنفرم
ازت متنفرم
پارت ۳
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
سرم خورد لبه ی اب خوری و .....سیاهی....
ویو جونگکوک
یهو دیدم تهیونگ چشماش رو ات قفل شده برگشتم دیدم لبه ی اب خوری خونیه و ات هم بیهوشه سریع دویدم سمتش براید بغلش کردم و بردمش انباری مدرسه
و زنگ زدم پزشک شخصی بعد از چند دقیقه رسید و ات رو معاینه کرد و سرش رو باند پیچی کرد تهیونگ و مین سو هم رفتن سر کلاس دکتر گفت باید مواضبش باشید
ات رو تو انباری رها کردم و رفتم پیش مدیر گفتم
جونگکوک: اقای مدیر....پارک ات از مدرسه رفت... مادرش تصادف کرده و به من گفت بهتون بگم
مدیر: باشه....ممنون که گفتی
جونگکوک ویو
رفتم سمت انباری و کاپشنمو انداختم رو ات از کارم یکم پشیمون شدم ولی بی خیال.......
زنگ اخر
من خونشو بلد نیستم برای همین میبرمش خونه خودم .......(تهیونگ و مین سو هم خونه جونگکوک اومدن)
رسیدم خونه ساعت ۳و نیم بود ات رو از ماشین اوردم بیرون هنوز بیهوش بود و این یکم نگرانم میکنه بردمش تو خونه و گذاشتمش رو مبل و پتو روش کشیدم و با تهیونگ و مین سو فیلم نگاه کردیم .....
که یهو ..................
پارت ۳
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
سرم خورد لبه ی اب خوری و .....سیاهی....
ویو جونگکوک
یهو دیدم تهیونگ چشماش رو ات قفل شده برگشتم دیدم لبه ی اب خوری خونیه و ات هم بیهوشه سریع دویدم سمتش براید بغلش کردم و بردمش انباری مدرسه
و زنگ زدم پزشک شخصی بعد از چند دقیقه رسید و ات رو معاینه کرد و سرش رو باند پیچی کرد تهیونگ و مین سو هم رفتن سر کلاس دکتر گفت باید مواضبش باشید
ات رو تو انباری رها کردم و رفتم پیش مدیر گفتم
جونگکوک: اقای مدیر....پارک ات از مدرسه رفت... مادرش تصادف کرده و به من گفت بهتون بگم
مدیر: باشه....ممنون که گفتی
جونگکوک ویو
رفتم سمت انباری و کاپشنمو انداختم رو ات از کارم یکم پشیمون شدم ولی بی خیال.......
زنگ اخر
من خونشو بلد نیستم برای همین میبرمش خونه خودم .......(تهیونگ و مین سو هم خونه جونگکوک اومدن)
رسیدم خونه ساعت ۳و نیم بود ات رو از ماشین اوردم بیرون هنوز بیهوش بود و این یکم نگرانم میکنه بردمش تو خونه و گذاشتمش رو مبل و پتو روش کشیدم و با تهیونگ و مین سو فیلم نگاه کردیم .....
که یهو ..................
- ۱۱.۸k
- ۲۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط