پارت ۵ فیک ( بد بوی من // My bad boy )
#پارت۵ #بد_بوی_من #فیک #فیک_بی_تی_اس #my_bad_boy #رمان
×یا ا.ت ببین معلم داره میاد حالا یه کاری دستمون میدی روز اولی(در گوشش)
+خب بابا اه(رفتن نشستن که معلم اومد و گفت که دو دانش آموز جدید داریم بیان خودشونو معرفی کنن)
+وای خدا اینم وقت گیر آورده(آروم)....سلام من کیم ا.ت هستم لغبم هم یوری هست من رو به این اسم صدا کنید که به معنی کریستال و یاقوته...امیدوارم باهم کنار بیایم
_چغدرم لغبت بهت میاد (اینو گفت و همه خندیدن و ا.ت و یه چشم غره به ته رفت و نشست و بعد چه وون هم خودشو معرفی کرد و نشست)
{بعد از اتمام کلاس}
+اوففف خسته شدم
×اره منم بیا بریم بیرون
+بریم(داشتیم میرفتیم که)
_کجا با این عجله تازه داشتیم آشنا میشدیم
+هع من و تو همدیگه رو از بچگی میشناسیم خودتو نزن به فراموشی(همه در حال پچ پچ بودن که..)
(ته صورتش از خنده به عصبانیت تبدیل شد و دست ا.ت رو گرفت بردش بیرون کلاس و..)
+یاا تهیونگ ولم کن
_دختره ی...اوففف من نمیخوام کسی بفهمه که تو دختر عموی منی فهمیدی؟اگه ببینم کسی فهمید دنیا رو رو سرت خراب میکنم (عصبانی و ترسناک)
+پسر عموی من همون روزی که تبدیل به یه آدم سنگدل شد برای من مُرد فهمیدی؟مُرد(اینو گفت که ته اونو محکم به دیوار کوبوند و مچ دستشو فشار داد)
_پس دیگه نبینم زر زر کنی هوم؟ (دستشو محکم تر فشار داد که..)
+ته دستم درد گرفت....باشه چیزی نمیگم دستمو ول کن (با بغض گفت که یه قطره اشک از چشمش افتاد پایین)
_تو به من چی گفتی؟گفتی ته؟یا هیچکس حق نداره منو به اسمم صدا کنه بعد تو تازه مخففش میکنی؟ (دستشو ول کرد اما هنوز اونو محکم به دیوار چسبونده بود)
+پس چی صدات کنم؟هوم؟ بگم هوی یا بگم پسره ی احمق کدومو دوست داری؟
_برا من مسخره بازی در نیار.....به من میگن وی(V) فهمیدی؟
+اوکی بهت میگم وی اما توهم باید به من بگی یوری اوکی؟
_وای خداااا...باشه باشه..یوری (با حالت کش دار و حالت تمسخر)حالا گمشو
+بله منم از خدام نیست کنار توی...اوففف خب احمق ولم کن که برم
_....(ته ولش کرد که ا.ت سریع و با غرور رفتش کنار چه وون)
×چیشد؟ چی بهت گفت؟
+(همه رو تعریف کرد)
×وای دختر این چرا اینجوری شده!
+چمیدونم به درک بیا بریم فقط وقتمو گرفت
×هوممم
《ویو ته》
(وقتی که گفت ما همدیگه رو از بچگی میشناسیم همه ی خاطراتم تازه شد و عصبانی شدم اینو گفت که هیچی تازه...اَه..ولی اون موقع که بهم گفت ته یاد بچگیمون افتادم که چغدر صمیمی بودیم و همو دوست داشتیم ولی بعد اون اتفاق دیگه نتونستم حتی با بابامم خوب باشم دیگه چه برسه به این دختر احمق)
《ویو ا.ت》
+پسره ی عوضی باید یه درس درست و حسابی بهش بدم
×بیا ببینم همین چند دیقه پیش اشکت در اومد ولش کن فعلا
+عههه خب دستم درد گرفت ایش تو طرف اونی یا من؟
×معلومه تو😐
(حمایتتتتتت کنیددددد من گوناه دارمم 😔😢)
×یا ا.ت ببین معلم داره میاد حالا یه کاری دستمون میدی روز اولی(در گوشش)
+خب بابا اه(رفتن نشستن که معلم اومد و گفت که دو دانش آموز جدید داریم بیان خودشونو معرفی کنن)
+وای خدا اینم وقت گیر آورده(آروم)....سلام من کیم ا.ت هستم لغبم هم یوری هست من رو به این اسم صدا کنید که به معنی کریستال و یاقوته...امیدوارم باهم کنار بیایم
_چغدرم لغبت بهت میاد (اینو گفت و همه خندیدن و ا.ت و یه چشم غره به ته رفت و نشست و بعد چه وون هم خودشو معرفی کرد و نشست)
{بعد از اتمام کلاس}
+اوففف خسته شدم
×اره منم بیا بریم بیرون
+بریم(داشتیم میرفتیم که)
_کجا با این عجله تازه داشتیم آشنا میشدیم
+هع من و تو همدیگه رو از بچگی میشناسیم خودتو نزن به فراموشی(همه در حال پچ پچ بودن که..)
(ته صورتش از خنده به عصبانیت تبدیل شد و دست ا.ت رو گرفت بردش بیرون کلاس و..)
+یاا تهیونگ ولم کن
_دختره ی...اوففف من نمیخوام کسی بفهمه که تو دختر عموی منی فهمیدی؟اگه ببینم کسی فهمید دنیا رو رو سرت خراب میکنم (عصبانی و ترسناک)
+پسر عموی من همون روزی که تبدیل به یه آدم سنگدل شد برای من مُرد فهمیدی؟مُرد(اینو گفت که ته اونو محکم به دیوار کوبوند و مچ دستشو فشار داد)
_پس دیگه نبینم زر زر کنی هوم؟ (دستشو محکم تر فشار داد که..)
+ته دستم درد گرفت....باشه چیزی نمیگم دستمو ول کن (با بغض گفت که یه قطره اشک از چشمش افتاد پایین)
_تو به من چی گفتی؟گفتی ته؟یا هیچکس حق نداره منو به اسمم صدا کنه بعد تو تازه مخففش میکنی؟ (دستشو ول کرد اما هنوز اونو محکم به دیوار چسبونده بود)
+پس چی صدات کنم؟هوم؟ بگم هوی یا بگم پسره ی احمق کدومو دوست داری؟
_برا من مسخره بازی در نیار.....به من میگن وی(V) فهمیدی؟
+اوکی بهت میگم وی اما توهم باید به من بگی یوری اوکی؟
_وای خداااا...باشه باشه..یوری (با حالت کش دار و حالت تمسخر)حالا گمشو
+بله منم از خدام نیست کنار توی...اوففف خب احمق ولم کن که برم
_....(ته ولش کرد که ا.ت سریع و با غرور رفتش کنار چه وون)
×چیشد؟ چی بهت گفت؟
+(همه رو تعریف کرد)
×وای دختر این چرا اینجوری شده!
+چمیدونم به درک بیا بریم فقط وقتمو گرفت
×هوممم
《ویو ته》
(وقتی که گفت ما همدیگه رو از بچگی میشناسیم همه ی خاطراتم تازه شد و عصبانی شدم اینو گفت که هیچی تازه...اَه..ولی اون موقع که بهم گفت ته یاد بچگیمون افتادم که چغدر صمیمی بودیم و همو دوست داشتیم ولی بعد اون اتفاق دیگه نتونستم حتی با بابامم خوب باشم دیگه چه برسه به این دختر احمق)
《ویو ا.ت》
+پسره ی عوضی باید یه درس درست و حسابی بهش بدم
×بیا ببینم همین چند دیقه پیش اشکت در اومد ولش کن فعلا
+عههه خب دستم درد گرفت ایش تو طرف اونی یا من؟
×معلومه تو😐
(حمایتتتتتت کنیددددد من گوناه دارمم 😔😢)
۶.۰k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.